این رمان در مورد دختری به اسم حوا است که در نوجوانی مورد آزارو اذیت عشقش قرار میگیره و به شدت از این واقعه ضربه میخوره و سعی میکنه دوباره زندگیشو از سر شروع کنه که با ورود آزاد آدین زندگیش دستخوش دچار تغییرات زیادی میشه… اول رمان حولم رو دور کمرم بستم و در حالی ک یکی از شعرای “حسین تهی” رو زمزمه میکردم از در حموم اومدم بیرون،جلوی اینه قدی اتاقم ایستادم،حوله کوچیکم رو که مخصوص موهام بود برداشتم و شروع کردم به خشک کردن موهام تو همین لحظه گوشیم زنگ خورد.از روی تخت برداشتم اسم”خوشگلم” رو گوشی خودنمایی میکرد، یکم به مغزم فشار اوردم تا بفهمم کیه اما چیزی ب ذهنم نرسید،بی خیال دکمه انسر رو لمس کردم: جونم خوشگلم؟ صدای پرعشوه و حال بهم زن یه دختر طنین انداخت پشت گوشی: سالم عشق من. دستی توی موهام کشیدمو در حالی ک از توی اینه واسه خودم فیگور میگرفتم گفتم: خوبی خانومی؟ درحالی که سعی میکرد نهایت لوندی و عشوه تو صداش باشه گفت: مگه میشه صبا صدای عشقشو بشنوه و بد باشه؟ اها پس این صباس،تازه فهمیدم کدومشونه!نفس عمیقی کشیدمو گفتم: االن بیکاری خانومی؟ صدای ذوق زدش بلند شد: اره عزیزم بیام پیشت؟ سری از روی تاسف واسش تکون دادم،هرچند که متوجه نمیشد با بی حوصلگی گفتم: عزیزم تا دوساعت دیگه سر خیابون ولیعصر منتظرتم تا باهم بریم بیرون،فعال. بعد بدون اینکه بهش فرصت حرف زدن بدم گوشی رو قطع کردمو پرتش کردم رو تخت،حوله دور کمرم رو باز کردمو رفتم سمت کمدم،لباس
دانلود رمان آدم مـیشوم اگر حوایم تـو باشی pdf از نازنین رجبی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان نازنین رجبی مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه/غمـگین/انتقامـی
خلاصه رمان آدم مـیشوم اگر حوایم تـو باشی
این رمان در مورد دختری به اسم حوا است که در نوجوانی مورد آزارو اذیت عشقش قرار مـیگیره و
به شـدت از این واقعه ضربه مـیخـوره و سعی مـیکنه دوباره زندگیشو از سر شروع کنه
که با ورود آزاد آدین زندگیش دستخـوش دچار تغییرات زیادی مـیشـه…
رمان پیشنهادی:دانلود رمان سنگ سیاه مرضیه یگـانه
قسمت اول رمان آدم مـیشوم اگر حوایم تـو باشی
حولم رو دور کمرم بستم و در حالی ک یکی از شعرای “حسین تـهی”
رو زمزمه مـیکردم از در حموم اومدم بیرون،جلوی اینه قدی اتاقم
ایستادم،حوله کوچیکم رو که مخصوص موهام بود برداشتم و شروع کردم
به خشک کردن موهام تـو همـین لحظه گوشیم زنگ خـورد.از
روی تخت برداشتم اسم”خـوشگلم” رو گوشی خـودنمایی مـیکرد،
یکم به مغزم فشار اوردم تا بفهمم کیه اما چیزی ب ذهنم نرسیـد،بی خیال
دکمه انسر رو لمس کردم:
جونم خـوشگلم؟
صدای پرعشوه و حال بهم زن یه دختر طنین انداخت پشت گوشی:
سالم عشق من.
دستی تـوی موهام کشیـدمو در حالی ک از تـوی اینه واسه خـودم فیگور مـیگرفتم گفتم:
خـوبی خانومـی؟
درحالی که سعی مـیکرد نهایت لوندی و عشوه تـو صداش باشـه گفت:
مـگـه مـیشـه صبا صدای عشقشو بشنوه و بد باشـه؟
اها پس این صباس،تازه فهمـیـدم کدومشونه!نفس عمـیقـی کشیـدمو گفتم:
االن بیکـاری خانومـی؟
صدای ذوق زدش بلند شـد:
اره عزیزم بیام پیشت؟
سری از روی تاسف واسش تکون دادم،هرچند که متـوجه نمـیشـد با بی حوصلگی گفتم:
عزیزم تا دوساعت دیگـه سر خیابون ولیعصر منتظرتم تا باهم بریم بیرون،فعال.
بعد بدون اینکه بهش فرصت حرف زدن بدم گوشی رو قطع کردمو
پرتش کردم رو تخت،حوله دور کمرم رو باز کردمو رفتم سمت
کمدم،لباس
هیج دیدگاهی ثبت نشده ;(