دانلود رمان آن سوی آینه  از  تکین حمزه لو

دانلود رمان آن سوی آینه از  تکین حمزه لو

ژانر : -

رمان خیلی قشنگ، آموزنده، عمیق و اثرگذار مریم که یک پسر ۴ ساله دارد با اطلاع از بارداری ناخواسته اش بسیار غمگین میشود و سعی میکند بچه را سقط کند چرا که تحمل دردسرهای حاملگی وزایمان و شب زنده داری و بچه داری را ندارد ولی شوهر و مادرش او را از این کار منع میکنند با مشکلات زایمان و بچه داری طاقت وتحمل مریم روز به روز کمتر میشود دیگر حوصله هیچ کس و هیچ چیز را ندارد و دائما ناشکری و آرزوی مرگ میکند و.. اول رمان مریم بی آنکه از جایش بلند شود خندید.باورش نمی شد چیزي که میبیند حقیقت داشته باشد.صداي خنده اش در آن فضاي کوچک می پیچید و مثل موسیقی فیلم هاي ترسناك اکوي بدي پیدا می کرد . دستش را روي سرش گذاشت و به نوار کوچک که حقیقت بزرگ و مهمی را فاش می کرد زل زد.شاید نتیجه اشتباه باشد،از کجا معلوم؟اما ته دلش می دانست که آن خط قرمز با کسی شوخی ندارد.دکتر داروخانه چه گفته بود؟نگفته بود اگر جواب منفی باشد ممکن است اشتباه شده باشد اما در صورت مثبت بودن تست شک نکند؟ باز خندید،از وقتی تست کوچک را خریده بود انگار روي آتش باشد ،قرار و آرام نداشت اما دکتر تاکید کرده بود ناشتا!حالا ناشتا بود،نبود؟از شب قبل خوب خوابش نبرده بود فکر اینکه فردا تکلیفش معلوم می شود آرامش نمی گذاشت.در رختخواب به خودش دلداري می داد “امکان نداره ،خیالاتی شدم.اصلا امکان نداره…”اما حالا چه می دید؟ که امکان داشت. در یک لحظه تصمیم گرفت نوار باریک را با یک..

دانلود رمان آن سوی آینه pdf از  تکین حمزه لو با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
  نویسنده این رمان  تکین حمزه لو مـیباشـد
موضوع رمان : اجتماعی/خانوادگی
خلاصه رمان آن سوی آینه
رمان خیلی قشنگ، آموزنده، عمـیق و اثرگذار مریم که یک پسر ۴ ساله دارد
با اطلاع از بارداری ناخـواستـه اش بسیار غمـگین مـیشود و سعی مـیکند بچه را
سقط کند چرا که تحمل دردسرهای حاملگی وزایمان و شب زنده داری و بچه داری
را ندارد ولی شوهر و مادرش او را از این کـار منع مـیکنند با مشکلات زایمان و بچه داری
طاقت وتحمل مریم روز به روز کمتر مـیشود دیگر حوصله هیچ کس و هیچ چیز را ندارد و
دائما ناشکری و آرزوی مرگ مـیکند و..
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان دختری در مه تکین حمزه لو
قسمت اول رمان آن سوی آینه
مریم بی آنکه از جایش بلند شود خندیـد.باورش نمـی شـد چیزي
که مـیبیند حقـیقت داشتـه باشـد.صداي خنده اش در آن
فضاي کوچک مـی پیچیـد و مثل موسیقـی فیلم هاي ترسناك اکوي بدي پیـدا مـی کرد .
دستش را روي سرش گذاشت و به نوار کوچک که حقـیقت بزرگ و
مهمـی را فاش مـی کرد زل زد.شایـد نتیجه اشتباه باشـد،از
کجا معلوم؟اما تـه دلش مـی دانست که آن خط قرمز با کسی
شوخی ندارد.دکتر داروخانه چه گفتـه بود؟نگفتـه بود اگر جواب
منفی باشـد ممکن است اشتباه شـده باشـد اما در صورت مثبت
بودن تست شک نکند؟ باز خندیـد،از وقتی تست کوچک را
خریـده بود انگـار روي آتش باشـد ،قرار و آرام نداشت اما دکتر
تاکیـد کرده بود ناشتا!حالا ناشتا بود،نبود؟از شب قبل خـوب
خـوابش نبرده بود فکر اینکه فردا تکلیفش معلوم مـی شود آرامش
نمـی گذاشت.در رختخـواب به خـودش دلداري مـی داد
“امکـان نداره ،خیالاتی شـدم.اصلا امکـان نداره…”اما حالا چه مـی دیـد؟
که امکـان داشت. در یک لحظه تصمـیم گرفت نوار باریک
را با یک..

لینک دانلود رمان آن سوی آینه