: از فکر بیرون اومدم نگاهم به انگشت خونی آلما خیره موند اخمی کردم و گفتم: حواست کجاست؟ یه بار شد تو غذا درست کنی دستتو نبری؟ غرغر کنان در حالی که دستشو با چسب زخم میبست گفت: خوب چیکار کنم.برو سر درس و مشقت خودم درست میکنم.بعد رفتن آلما مشغول سرخ کردن پیاز شدم…آیما…
دانلود رمان آیما pdf از مهشیـد با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان مهشیـد مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
از فکر بیرون اومدم نگـاهم به انگشت خـونی آلما خیره موند اخمـی کردم و گفتم: حواست کجاست؟ یه بار شـد تـو غذا درست کنی دستتـو نبری؟ غرغر کنان در حالی که دستشو با چسب زخم مـیبست گفت: خـوب چیکـار کنم.برو سر درس و مشقت خـودم درست مـیکنم.بعد رفتن آلما مشغول سرخ کردن پیاز شـدم…آیما…
هیج دیدگاهی ثبت نشده ;(