دانلود رمان اصلا دلم خواست  از RAJABI_F77 

دانلود رمان اصلا دلم خواست از RAJABI_F77 

ژانر :

داستان از اين قراره كه دختر قصه ما،خونه كوچيكي توي پايين شهر داره كه چند تا از بچه هاي بي سر پناه و به سرپرستي قبول كرد.اما بخاطر بي پولي مجبور شده بچه هارو به سمت خيابان هاي شلوغ تهران بكشونه و با اجناسي كه بهشون ميده،با فروش اونا خرجشون در بياره . روزي اتفاقي افتاد كه دختر حساس ما بخاطر دزدي يكي از بچه هايي كه سرپرستيش قبول كرده بود،با مردي اشنا ميشه كه از قضا اون مرد پليس بود…. نميگم چه اتفاقي ميافته چون ميخوام خودتون بخونيد! خلاصه بهتون بگم بعد از اتفاقاتي كه ميافته،دختر براي كمك به پليسا مجبور به همراهي اقا پليسه داستان ميشه! ولي اين اقا پليس نميدونه اون كسي كه قراره باهاش همراه بشه، اصلا دختره نيست!چراكه اون خودش حسام معرفي كرده و به هيچ كس، هويت اصليش نگفته جز جناب سرگرد محمدزاده!… اول رمان به اطرافم نگاه کردم. نمیدونم چرا!ولی خیلی از ماشین ها،به سرعت از خیابون رد میشدن. ولــی بعضــی از راننــده هــا،خیلی آهســته و بــدون هــیچ عجلــه اي بــه رانندگیشــون ادامــه میدادن. بعد از لحظـاتی سـرعت ماشـینا کـم کـم اومـد پـایین و بلاخـره پشـت مسـیر خـط کشـی عـابر ایستادن. تکیم از دیوار برداشتم و به سمتشون برگشتم. خوب بچه ها.الان وقتشه که با احتیاط به سمت ماشینا برید. با دست چپ، به دو تا دختري که رو به روم ایستاده بودن اشاره کردم… سـوگل و سـوگند…گلاتـون برداریـد و بـه سـمت ماشـینا حرکـت کنیـد.فقـط مواظـب باشـید وقتی چراغ سبز شد از کنار ماشین عقب برید. بعد به سمت پسرا اشاره کردم. علی و پیمان،شـما دوتـا گـردو و شیشـه پـاکنتون برداریـد بـه…

دانلود رمان اصلا دلم خـواست pdf از RAJABI F77 با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
  نویسنده این رمان RAJABI F77 مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان اصلا دلم خـواست
داستان از اين قراره كه دختر قصه ما،خـونه كوچيكي تـوي پايين شـهر داره
كه چند تا از بچه هاي بي سر پناه و به سرپرستي قبول كرد.اما بخاطر
بي پولي مجبور شـده بچه هارو به سمت خيابان هاي شلوغ تـهران بكشونه و
با اجناسي كه بهشون ميده،با فروش اونا خرجشون در بياره .
روزي اتفاقي افتاد كه دختر حساس ما بخاطر دزدي يكي از بچه هايي كه
سرپرستيش قبول كرده بود،با مردي اشنا ميشـه كه از قضا اون مرد پليس بود….
نميگم چه اتفاقي ميافتـه چون ميخـوام خـودتـون بخـونيد!
خلاصه بهتـون بگم بعد از اتفاقاتي كه ميافتـه،دختر براي كمك به پليسا
مجبور به همراهي اقا پليسه داستان ميشـه!
ولي اين اقا پليس نميدونه اون كسي كه قراره باهاش همراه بشـه،
اصلا دختره نيست!چراكه اون خـودش حسام معرفي كرده و به هيچ كس،
هويت اصليش نگفتـه جز جناب سرگرد محمدزاده!…
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان لالایی قلب
قسمت اول رمان اصلا دلم خـواست
به اطرافم نگـاه کردم.
نمـیـدونم چرا!ولی خیلی از ماشین ها،به سرعت از خیابون رد مـیشـدن.
ولــی بعضــی از راننــده هــا،خیلی آهســتـه و بــدون هــیچ عجلــه اي بــه رانندگیشــون ادامــه
مـیـدادن.
بعد از لحظـاتی سـرعت ماشـینا کـم کـم اومـد پـایین و بلاخـره پشـت مسـیر خـط کشـی عـابر
ایستادن.
تکیم از دیوار برداشتم و به سمتشون برگشتم.
خـوب بچه ها.الان وقتشـه که با احتیاط به سمت ماشینا بریـد.
با دست چپ، به دو تا دختري که رو به روم ایستاده بودن اشاره کردم…
سـوگل و سـوگند…گلاتـون برداریـد و بـه سـمت ماشـینا حرکـت کنیـد.فقـط مواظـب باشـیـد
وقتی چراغ سبز شـد از کنار ماشین عقب بریـد.
بعد به سمت پسرا اشاره کردم.
علی و پیمان،شـما دوتـا گـردو و شیشـه پـاکنتـون برداریـد بـه…

لینک دانلود رمان اصلا دلم خواست

  • رمان های مشابه
  • دیدگاه ها0