دانلود رمان بی تو _با عشق از ثمین
بی تو _با عشق هفده سال قبل شهره به عنوان همسر دوم وارد زندگی اردشیر مغزی که هم همسری موجه و هم پدری نمونه اس میشه این پیوند گسستگی غیر قابل جبرانی در روابط پیشین دو اول رمان بی تو _با عشق تو را دیدم امروز هم خواب بودی نگاهت کردم باور که نمیکنی! اما درست با همان شور و اشتیاق روزهای اول این رابطه چند ماه و چند روز و چندساعته نگاهت کردم تو اما مرا ندیدی درست مثل تمام ندیدن های این چند ماه و چند روز و چند ساعت آرام بودی قانونت را شکستم و در فاصله ای که قدغن کرده بودی نشستم یک دل سیر نگاهت کردم و به اندازه تمام روزهای غیر مشترکمان در این رابطه، به تو فکر کردم و بعد آهسته جوری که اوغاتت مکدر نشود نوازشت کردم باورش برایت سخت است، میدانم اما من امروز هم از پس پلک های بسته ات احساست را دیدم هنوز خسته هنوزکالفه هنوز هم بی میل حق با تو بود عبث بود تالشم زندگی مشترک و فاعل مفرد مزاح است! من به چنگ و دندان بگیرم تو رهایش کنی،معلوم است ریسمان رابطه رها می شود اقرار میکنم که کم آوردم امروز باالخره کم آوردم،همینجا پشت پلک های بسته ات،پشت درب مهر و موم شده قلبت کم آوردم و زانو زدم حال اعتراف میکنم که تالش بیهوده ام حاصلی جز رنجش خاطر خودم و بی میلی روزافزون تو نداشته،بیهوده دست و پا زده ام حال میخواهم این دور باطل را بس کنم خودم را نخواهم بخشید تو هم مرا نبخش چون دیر فهمیدم که رهاورد سفرم به سمت تو و کولباری درد
دانلود رمان بی تـو _با عشق pdf از ثمـین با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان ثمـین مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/درام/معمایی
خلاصه رمان بی تـو _با عشق
هفده سال قبل شـهره به عنوان همسر دوم وارد زندگی اردشیر مغزی که
هم همسری موجه و هم پدری نمونه اس مـیشـه این پیوند
گسستگی غیر قابل جبرانی در روابط پیشین دو
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان سوگند جان
قسمت اول رمان بی تـو _با عشق
تـو را دیـدم امروز هم خـواب بودی نگـاهت کردم باور که نمـیکنی!
اما درست با همان شور و اشتیاق روزهای اول
این رابطه چند ماه و چند روز و چندساعتـه نگـاهت کردم تـو
اما مرا ندیـدی درست مثل تمام ندیـدن های این چند
ماه و چند روز و چند ساعت آرام بودی قانونت را شکستم و
در فاصله ای که قدغن کرده بودی نشستم یک
دل سیر نگـاهت کردم و به اندازه تمام روزهای غیر مشترکمان
در این رابطه، به تـو فکر کردم و بعد آهستـه جوری
که اوغاتت مکدر نشود نوازشت کردم
باورش برایت سخت است، مـیـدانم اما من امروز هم از
پس پلک های بستـه ات احساست را دیـدم هنوز خستـه
هنوزکـالفه هنوز هم بی مـیل حق با تـو بود عبث بود
تالشم زندگی مشترک و فاعل مفرد مزاح است! من به
چنگ و دندان بگیرم تـو رهایش کنی،معلوم است ریسمان رابطه رها مـی شود
اقرار مـیکنم که کم آوردم امروز باالخره کم آوردم،همـینجا
پشت پلک های بستـه ات،پشت درب مهر و موم شـده
قلبت کم آوردم و زانو زدم حال اعتراف مـیکنم که تالش
بیهوده ام حاصلی جز رنجش خاطر خـودم و بی مـیلی
روزافزون تـو نداشتـه،بیهوده دست و پا زده ام
حال مـیخـواهم این دور باطل را بس کنم
خـودم را نخـواهم بخشیـد تـو هم مرا نبخش چون دیر فهمـیـدم
که رهاورد سفرم به سمت تـو و کولباری درد
هیج دیدگاهی ثبت نشده ;(