تقاص این رمان در مورد کوروش مرد قاچاقچی موادی که بهترین دوستش بهش خیانت میکنه یکی از محموله هاشو لو میده و کوروش هرکسیو که از اعتمادش سواستفاده کنه و بهش خیانت کنه رو میکشه و ماهور دخترشو بزرگ میکنه و اما ماهور بخاطر قتل پدرش توسط کوروش ازش متنفره ۷ ساله از اون موقع می گذره و ماهور با بادیگارد کوروش رابطه داره اما وقتی کوروش میفهمه اونو از خونه بیرون میکنه و اول رمان تقاص نگهبا نی که اومد سمتم رو هل داد م و غ رید م :یه قدم سمت خودم و افرادم برداری خورشید فردا رو نمی ب ین ی ! کوروش خان ورود شم ا ممنوع اعلا م شد ه پوزخند ی زدم :اون ر ئیس احمقت امشب کارش تمومه هوا داشت تاری ک میشد و وق ت نداشتم رفتم سم ت عمارت و بقی ه هم پشت سرم راه افتادن کس ی که به من خیانت میکنه بای د تقاص بده اونم با جون ش ! هنوز به ورود ی عمارت نرسیده بودیم که ماهور و دیدم خدای من فکر اینجاش رو نکرده بودم ماهو ر با دیدنم گل از گلش شکف ت و دو ی د سمتم :عم و کورو ش ! ناخوداگاه خم شدم و بغلش کردم : سلام عزیزم دست انداخت دور گردنم :سلام عم و چرا خیلی وقته اینج ا نم ی ای؟ من دلم برات تنگ میشه بوس ی دمش :کار داشتم فسق لی الانم اینجا بمون تا من برگردم سرشو به علامت مثبت تکو ن داد و ب ه یک ی بچه ها سپرد م مواظبش باشه تا برگردم ابتدای در ورود ی سمانه نامادر ی ماهور..
دانلود رمان تقاص pdf از زهرا قلنده لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان زهرا قلنده مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه
خلاصه رمان تقاص
این رمان در مورد کوروش مرد قاچاقچی موادی که بهترین دوستش بهش خیانت مـیکنه
یکی از محموله هاشو لو مـیـده و کوروش هرکسیو که از اعتمادش سواستفاده کنه و
بهش خیانت کنه رو مـیکشـه و ماهور دخترشو بزرگ مـیکنه و اما ماهور بخاطر قتل پدرش
تـوسط کوروش ازش متنفره ۷ ساله از اون موقع مـی گذره و ماهور با بادیگـارد کوروش
رابطه داره اما وقتی کوروش مـیفهمه اونو از خـونه بیرون مـیکنه و
رمان پیشنهادی:دانلود رمان عرق سگی مسیحه زادخـو
قسمت اول رمان تقاص
نگـهبا نی که اومد سمتم رو هل داد م و غ ریـد م :یه قدم سمت خـودم و افرادم
برداری خـورشیـد فردا رو نمـی ب ین ی ! کوروش خان ورود شم ا ممنوع اعلا م شـد ه
پوزخند ی زدم :اون ر ئیس احمقت امشب کـارش تمومه هوا داشت تاری ک مـیشـد و
وق ت نداشتم رفتم سم ت عمارت و بقـی ه هم پشت سرم راه افتادن کس ی که
به من خیانت مـیکنه بای د تقاص بده اونم با جون ش ! هنوز به ورود ی عمارت نرسیـده
بودیم که ماهور و دیـدم خدای من فکر اینجاش رو نکرده بودم ماهو ر با دیـدنم گل
از گلش شکف ت و دو ی د سمتم :عم و کورو ش ! ناخـوداگـاه خم شـدم و بغلش کردم :
سلام عزیزم دست انداخت دور گردنم :سلام عم و چرا خیلی وقتـه اینج ا نم ی ای؟
من دلم برات تنگ مـیشـه بوس ی دمش :کـار داشتم فسق لی الانم اینجا بمون تا من برگردم
سرشو به علامت مثبت تکو ن داد و ب ه یک ی بچه ها سپرد م مواظبش باشـه تا برگردم
ابتدای در ورود ی سمانه نامادر ی ماهور..
هیج دیدگاهی ثبت نشده ;(