دانلود رمان حصار   برای اندروید و کامپیوتر و PDF

دانلود رمان حصار برای اندروید و کامپیوتر و PDF

ژانر : -

حصار این رمان در مورد الیوشا پسری است که توسط عرب ها به بردگی گرفته شده تا فروخته بشه … دانلود رمان آن روی سکه باران متن اول رمان حصار با صدای گریه بیدار شد باز دختری که دو روزه اوردنش اینجا نیمه شب سروع کرد به زجه زدن.. اخه گریه چه فایده ..واقعا نمیفهمه که دیگه اینجا آخر خطه.. اینجا مهم نیست کی بودی و از کجا اومدی اینجا فقط یک جنسی واسه فروش به قفس کناری خالی زل زد// کاش انا بودش هنوز تنها دختر روس اینجا تنها همزبون// صب با اشک رفت شاید اینجا برزخ باشه اما زا جهنم بهتره خ۰دا میدونه چی منتظرشه ارباب و مالک جدید باهاش چیکار میکنه.. یه لحظه لرزید از این افکار ..از میله های یخ زده زمخت و بی رحم دور شد و خودشو وسط قفس مچاله کرد چرا اینقد سرده همیشه نکنه فک میکنن قابل فاسد شدنه که اونارو تئی این فریزر نگهداری میکنن صب ها که میبرنشون بیرون

دانلود رمان حصار pdf باران با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان باران مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه/بزرگسال
خلاصه رمان حصار
این رمان در مورد الیوشا پسری است که تـوسط عرب ها به بردگی گرفتـه شـده تا فروختـه بشـه …
دانلود رمان آن روی سکه باران
متن اول رمان حصار
با صدای گریه بیـدار شـد باز دختری که دو روزه اوردنش اینجا نیمه شب سروع کرد به زجه زدن..
اخه گریه چه فایـده ..واقعا نمـیفهمه که دیگـه اینجا آخر خطه..
اینجا مهم نیست کی بودی و از کجا اومدی
اینجا فقط یک جنسی واسه فروش
به قفس کناری خالی زل زد//
کـاش انا بودش هنوز تنها دختر روس اینجا تنها همزبون//
صب با اشک رفت
شایـد اینجا برزخ باشـه اما زا جهنم بهتره
خ۰دا مـیـدونه چی منتظرشـه ارباب و مالک جدیـد باهاش چیکـار مـیکنه..
یه لحظه لرزیـد از این افکـار ..از مـیله های یخ زده زمخت و بی رحم دور شـد
و خـودشو وسط قفس مچاله کرد
چرا اینقد سرده همـیشـه نکنه فک مـیکنن قابل فاسد شـدنه که اونارو تئی این فریزر نگـهداری مـیکنن
صب ها که مـیبرنشون بیرون قسمت های دیگـه ی این مکـان به این سردی نیست..
وای حمام..فردا نوبت حمام دادنشونه//
این نفرت انگیز ترین روتین یک روز در مـیون..
پسری که مسیئول شستشو با اون نگـاه هیز
و اون دستمالی کردن های غیر ضروری نگـهبان جهنم رو مـیبرد زیر سوال
قبل اون پییرمردی بود که این کـارو بر عهده داشت
اصلا بهش دس نمـیرد و فقط برس شستشو رو روی تنش مـیکشیـد
گرچه سفت و با خشونت گرچه گـاهی زخیم مـیکشیـد
و پوستش خراش برمـیـداشت ولی اونو ترجیح مـیـده….
گریه های دختر اروم شـد شایـدم بیهوش شـده خدا مـیـدونه چشمهاشو بست و خـوابیـد
روزها بود که دیگـه خـواب نمـیـدی حتی کـابوس
نکنه واثعا دیگـه انسان نیست داره تبدیل مـیشـه به یه موجود دیگـه
موجودی بی گذشتـه و
 
 

لینک دانلود رمان

  • رمان های مشابه
  • عوامل و نویسنده
  • دیدگاه ها0

افزودن دیدگاه

هیج دیدگاهی ثبت نشده ;(