دانلود رمان خاطرات گمشده ترلان  از الهه مشتاق 

دانلود رمان خاطرات گمشده ترلان  از الهه مشتاق 

ژانر : - -

خاطرات گمشده ترلان رمان در مورد دختریه که بخاطر تصادف حافظه اش رو از دست داده و حالا با پیرمرد و پیرزنی زندگی می کنه که ادعا می کنند از اقوامش هستن ولی طرلان بعدها متوجه می شه که اول رمان خاطرات گمشده ترلان اه پاشوشودیگه حوصلم سررفت َ فقط چند دقیقه جون من پاشو بابا تو ۲دقیقه دگه خوابت میبره دیگه عمرا نمیتونم بیدارت کنم بلند شدم و طلبکار نگاش کردم ً ناچارا چیه؟ چرا اینجوری نگاه میکنی؟ سرمو تکون دادم هیچی پاشو بریم دیر میشه َ از جا بلند رم انداختم فوق العاده بود چمنای شدددیم یه نگاه به دورو ب سبز و یکدست که همه جارو فرا گرفته بود و طراوت خاصی به محیط میداد صددای جوش و خروش آب که از رودخانه ایی در همون نزدیکی میومد گوش نواز بود نفس عمیقی کشیدم دل بکن دیگه شب شد. نگاه آخرو به همه جا انداختم و گفتم :باشه بریم. به سمت خونه راه افتادیم سکوت جنگل هم دلنشین بود و هم خوفناک!وسط راه از هم جدا شدیم و به سمت خونه به راه افتادم. به خونه که ر سیدم درو باز کردم و با صدای بلند بی بی رو صدا کردم بی بی؟ بی بی کجایی؟ در حالیکه دستاشو با دامنش خشک میکرد هراسان به استقبالم اومد چی شده؟؟ لبخندی زدم : هیچی سالم! لبخندی به پهنای صورت زد:سالم به روی ماهت…

دانلود رمان خاطرات گمشـده ترلان pdf از الهه مشتاق با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان الهه مشتاق مـیباشـد
موضوع رمان: رازآلود/پلیسی/عاشقانه

خلاصه رمان خاطرات گمشـده ترلان
رمان در مورد دختریه که بخاطر تصادف حافظه اش رو از دست داده و حالا با پیرمرد و
پیرزنی زندگی مـی کنه که ادعا مـی کنند از اقوامش هستن ولی طرلان بعدها
متـوجه مـی شـه که
رمان پیشنهادی:دانلود رمان شقایق دل آرا دشت بهشت
قسمت اول رمان خاطرات گمشـده ترلان

اه پاشوشودیگـه حوصلم سررفت َ

فقط چند دقـیقه جون من

پاشو بابا تـو ۲دقـیقه دگـه خـوابت مـیبره دیگـه عمرا نمـیتـونم بیـدارت کنم

بلند شـدم و طلبکـار نگـاش کردم
ً
ناچارا

چیه؟ چرا اینجوری نگـاه مـیکنی؟

سرمو تکون دادم

هیچی پاشو بریم دیر مـیشـه

َ از جا بلند رم انداختم فوق العاده بود چمنای

شـدددیم یه نگـاه به دورو ب

سبز و یکدست که همه جارو فرا گرفتـه بود و طراوت خاصی به محیط مـیـداد

صددای جوش و خروش آب که از رودخانه ایی در همون نزدیکی مـیومد گوش

نواز بود نفس عمـیقـی کشیـدم

دل بکن دیگـه شب شـد.

نگـاه آخرو به همه جا انداختم و گفتم :باشـه بریم.

به سمت خـونه راه افتادیم سکوت جنگل هم دلنشین بود و هم خـوفناک!وسط

راه از هم جدا شـدیم و به سمت خـونه به راه افتادم. به خـونه که ر سیـدم درو باز

کردم و با صدای بلند بی بی رو صدا کردم

بی بی؟ بی بی کجایی؟

در حالیکه دستاشو با دامنش خشک مـیکرد هراسان به استقبالم اومد

چی شـده؟؟

لبخندی زدم :

هیچی سالم!

لبخندی به پهنای صورت زد:سالم به روی ماهت…

لینک دانلود رمان خاطرات گمشده ترلان  

  • رمان های مشابه
  • عوامل و نویسنده
  • دیدگاه ها0