دانلود رمان دختری از جنس جاودانگی  از ماهی (نگین کُجوئیان) 

دانلود رمان دختری از جنس جاودانگی  از ماهی (نگین کُجوئیان) 

ژانر : - -

از جنس جادونگی گاهی خطایی به نظر ناچیز، یک‌ پایان را تغییر می‌دهد و سرنوشتی را می‌سازد. خطای پیشگویی شده که دخترک داستان را به سوی ماوراها می‌کشاند و چه بسا مسئولیتی سنگین بر دوشش می‌افتد و در این میان، عشق جوانه می‌زند و دل‌ها را پیوند می‌دهد. داستان از جنس جاودانگی، در برگیرنده‌ی ماجراهای فانتزی و حماسی‌ست که با عشق رقم می‌خورد و تینا، با وجود تنش‌های فراوان سعی دارد با قدرت ماورایی‌اش دنیا را نجات دهد و ناغافل، دل به فردی می‌بازد که خود او نیز، دلشکسته‌ است. هر چند که در پس هر ابر خاکستری، خورشید پیروزی خفته است… اول رمان از جنس جاودانگی یهو برق‌ها رفت و آسمون تاریک‌تاریک شد! آسمون رعد و برقی زده شد و شروع به بارش کر همه‌ی دخترا جیغ می‌زدن و پسرها سعی در آروم کردنشون داشتن. استاد که فضای متشنج رو دید، از بچه‌ها می‌خواست آروم باشن. یهو از ظرفی که داشتم آزمایش انجام می‌دادم نور سفید رنگی بلند شد و توجه همه بهش جلب شد. نور به سمتم می‌اومد و می‌خواست بهم نزدیک بشه. با ترس و تعجب عقب‌عقب می‌رفتم، ولی نور به سرعت به سمتم می‌اومد. دست چپم رو که به چشم‌های آبی رنگم می‌خورد و دیدم رو مختل کرده بود بالا آورده بودم، کف دستم به‌ خاطر حواس‌پرتیم سر یک آزمایش با تکه‌ی بشر برید، شکاف ریزی داشت. نور به صورت دردآوری، وارد همون شکاف شد که از درد ضعف رفتم. رعد و برق دیگه‌ای زده شد و بارون با شدت بیشتری به پنجره ضربه میزد. سرم سنگین شده بود و گلوم خشک‌خشک بود…

دانلود رمان دختری از جنس جاودانگی pdf از ماهی (نگین کُجوئیان) 

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
  نویسنده این رمان ماهی (نگین کُجوئیان) مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه/فانتزی/معمایی
خلاصه رمان دختری از جنس جادونگی
گـاهی خطایی به نظر ناچیز، یک‌ پایان را تغییر مـی‌دهد و سرنوشتی را مـی‌سازد.
خطای پیشگویی شـده که دخترک داستان را به سوی ماوراها مـی‌کشاند و چه بسا
مسئولیتی سنگین بر دوشش مـی‌افتد و در این مـیان، عشق جوانه مـی‌زند و دل‌ها را پیوند مـی‌دهد.
داستان دختری از جنس جاودانگی، در برگیرنده‌ی ماجراهای فانتزی و حماسی‌ست
که با عشق رقم مـی‌خـورد و تینا، با وجود تنش‌های فراوان سعی دارد با قدرت
ماورایی‌اش دنیا را نجات دهد و ناغافل، دل به فردی مـی‌بازد که خـود او نیز، دلشکستـه‌ است.
هر چند که در پس هر ابر خاکستری، خـورشیـد پیروزی خفتـه است…
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان قهوه قجری
قسمت اول رمان دختری از جنس جاودانگی
یهو برق‌ها رفت و آسمون تاریک‌تاریک شـد! آسمون رعد و برقـی زده شـد و شروع به بارش کر
همه‌ی دخترا جیغ مـی‌زدن و پسرها سعی در آروم کردنشون داشتن. استاد که فضای متشنج رو دیـد،
از بچه‌ها مـی‌خـواست آروم باشن.
یهو از ظرفی که داشتم آزمایش انجام مـی‌دادم نور سفیـد رنگی بلند شـد و تـوجه همه بهش جلب شـد.
نور به سمتم مـی‌اومد و مـی‌خـواست بهم نزدیک بشـه.
با ترس و تعجب عقب‌عقب مـی‌رفتم، ولی نور به سرعت به سمتم مـی‌اومد. دست چپم رو که
به چشم‌های آبی رنگم مـی‌خـورد و دیـدم رو مختل کرده بود بالا آورده بودم، کف دستم
به‌ خاطر حواس‌پرتیم سر یک آزمایش با تکه‌ی بشر بریـد، شکـاف ریزی داشت.
نور به صورت دردآوری، وارد همون شکـاف شـد که از درد ضعف رفتم.
رعد و برق دیگـه‌ای زده شـد و بارون با شـدت بیشتری به پنجره ضربه مـیزد.
سرم سنگین شـده بود و گلوم خشک‌خشک بود…

لینک دانلود رمان دختری