دانلود رمان دردسر از sawyer ,Nastaran.n,Paria.sh
راز ! مثل یه ارایش نظامی برای حمله اس چیزی که زندگی سه تا دخترو ساخته و داره شکل میده دردایی که جدا از درد عشقه دردای واقعی دردناک مثل شطرنج باید عمل کرد باید جنگید باید مهره هارو بیرون بندازی تا ببری اما واسه بردن خیلی از مهره ها بیرون افتادند ولی باید هارو به جون خرید ریسک کرد باید با زندگی کرد اول رمان نگار زیر چشمی نگاهی به اطرافم کردم خونه غرق در دود سیگار بود،سرفه های پی در پی ام حرصم رو در آورد تو این قبرستون یه چیکه آب پیدا نمیشد؟لعنتی بعد سه ساعت کش مکش مغزی از جام بلند شدم و راه افتادم سمت آشپزخونه مثل همیشه پخش روی کاناپه دیدمشون دوتا تن لش، کوبیدم تو سر باران و گفتم: مثل سگ سیگار میکشی خب اون در المصب رو باز بزار هوم بلندی کشییید و زیر چشییمی نگام کرد و گفت:منو از خواب نازم بیدار کردی بگی چرا درو باز نذاشتم خب المصب مگه جنگه،باز کن خودت درو تیز نگاهش کردم و گفتم : اگه حالشو داشتم میرفتم اب میخوردم نشستم روی کاناپه و گفتم : -خب االان به نظرت آب گلدون رو بخورم یا آب تنگ ماهی؟ رویا زیر چشمی با صدای کلفت شده از خواب گفت: -میگم چرا بیخود چرتو پرت میگی تنگ ماهیمون کو؟اخری شو یادت رفت با دمپایی زدی توش؟همون اب گلدون رو بخور بهدا شتی ترم ه ست طعم قهوه هم میده غلت زد و باز خوابید باران با تعجب نگاهمون کرد و گفت: اگه دوتا انگل تو دنیا باشه شما دوتایید بینیمو کشیدم باالو گفتم : _تو از همون اولم با…
دانلود رمان دردسر pdf از sawyer ,Nastaran n,Paria sh با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و جPDF
نویسنده این رمان sawyer ,Nastaran n,Paria sh مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/اجتماعی/رازآلود
خلاصه رمان دردسر
راز ! مثل یه ارایش نظامـی برای حمله اس
چیزی که زندگی سه تا دخترو ساختـه و داره شکل مـیـده
دردایی که جدا از درد عشقه دردای واقعی دردناک
مثل شطرنج بایـد عمل کرد بایـد جنگیـد بایـد مهره هارو بیرون بندازی تا ببری
اما واسه بردن خیلی از مهره ها بیرون افتادند
ولی بایـد دردسرهارو به جون خریـد ریسک کرد
بایـد با دردسر زندگی کرد
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان محاق
قسمت اول رمان دردسر
نگـار
زیر چشمـی نگـاهی به اطرافم کردم خـونه غرق در دود سیگـار بود،سرفه های پی
در پی ام حرصم رو در آورد تـو این قبرستـون یه چیکه آب پیـدا نمـیشـد؟لعنتی
بعد سه ساعت کش مکش مغزی از جام بلند شـدم و راه افتادم سمت آشپزخـونه
مثل همـیشـه پخش روی کـاناپه دیـدمشون
دوتا تن لش،
کوبیـدم تـو سر باران و گفتم: مثل سگ سیگـار مـیکشی خب اون در المصب رو
باز بزار
هوم بلندی کشیییـد و زیر چشییمـی نگـام کرد و گفت:منو از خـواب نازم بیـدار
کردی بگی چرا درو باز نذاشتم خب المصب مـگـه جنگـه،باز کن خـودت درو
تیز نگـاهش کردم و گفتم :
اگـه حالشو داشتم مـیرفتم اب مـیخـوردم
نشستم روی کـاناپه و گفتم :
-خب االان به نظرت آب گلدون رو بخـورم یا آب تنگ ماهی؟
رویا زیر چشمـی با صدای کلفت شـده از خـواب گفت:
-مـیگم چرا بیخـود چرتـو پرت مـیگی تنگ ماهیمون کو؟اخری شو یادت رفت با
دمپایی زدی تـوش؟همون اب گلدون رو بخـور بهدا شتی ترم ه ست طعم قهوه
هم مـیـده غلت زد و باز خـوابیـد
باران با تعجب نگـاهمون کرد و گفت:
اگـه دوتا انگل تـو دنیا باشـه شما دوتاییـد
بینیمو کشیـدم باالو گفتم :
_تـو از همون اولم با…
هیج دیدگاهی ثبت نشده ;(