دانلود رمان دزد و پلیس بازی عاشقانه  از ستاره سیاه

دانلود رمان دزد و پلیس بازی عاشقانه  از ستاره سیاه

ژانر : - -

ازی عاشقانه گاه باید سرِ دیوانگی برداشت میان روزمرگی‌های طاقت فرسا و کمی نفس راحت کشید از دست دغدغه‌ها حال، قانون استراحت مطلق حکم می‌کند برای مجرمی که مدت‌هاست پناه است و خط کشیده بر روی احساس میان تفاوت‌هایی انکار نشدنی، اینبار عشق چیره می‌شود بر تمام باورها و می‌شکفد در قلب‌هایی که عجیب پسش می‌زنند اول رمان ازی عاشقانه روم رو ازش گرفتم و به سمت در خروجی رفتم همین‌جور قدم‌های متوسط می‌ذاشتم که صداش رو شنیدم:– ایست بدون معطلی شروع کردم به دویدن به پشتم نگاه نمی‌کردم؛ به در خروجی عمارت رسیدم هر کاری کردم در باز نشد لعنت! درو قفل کرده بودن به سمت بهمن چرخیدم تازه بهم رسیده بود، داشت نفس‌نفس می‌زد کارامون مثل دزد و پلیس‌بازی بود یه قدم اومد طرفم و گفت: – فکر کردی به همین راحتی می‌تونی فرار کنی؟ اول جواب قانون رو بده، بعد هر غلطی خواستی بکن پوزخندی زدم و گفتم: – منم فکر نمی‌کردم به همین راحتی فرار کنم… تو اول من رو بگیر، بعد حرف از دادگاه و قانون بزن تو هنوز من رو نگرفتی، اون‌وقت داری رجز می‌خونی! بهمن با تعجب نگاهم کرد و گفت: – دعا می‌کنم اون کسی که فکر می‌کنم نباشی به سمتم حمله‌ور شد فکرشم نمی‌کردم کسی که جونم رو نجات داد علیهم باشه چندتا از ضربه‌هاش رو رد کردم پشتش بهم بود که گردنش رو گرفتم و بهش فشار وارد کردم کمی تکون خورد دید افاقهای نمی‌کنه، خواست با مشت بهم ضربه بزنه که پشتکی زدم و سمت دیوار رفتم بهش نگاه کردم روی زمین افتاده بود و داشت…

دانلود رمان دزد و پلیس بازی عاشقانه pdf از ستاره سیاه با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
  نویسنده این رمان ستاره سیاه مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/جنایی/طنز
خلاصه رمان دزد و پلیس بازی عاشقانه
گـاه بایـد سرِ دیوانگی برداشت مـیان روزمرگی‌های طاقت فرسا و کمـی نفس راحت کشیـد از دست دغدغه‌ها
حال، قانون استراحت مطلق حکم مـی‌کند برای مجرمـی که مدت‌هاست پناه است و خط کشیـده
بر روی احساس مـیان تفاوت‌هایی انکـار نشـدنی، اینبار عشق چیره مـی‌شود بر تمام باورها و
مـی‌شکفد در قلب‌هایی که عجیب پسش مـی‌زنند
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان روزهای پاییزی
قسمت اول رمان دزد و پلیس بازی عاشقانه
روم رو ازش گرفتم و به سمت در خروجی رفتم همـین‌جور قدم‌های
متـوسط مـی‌ذاشتم که صداش رو شنیـدم:– ایست
بدون معطلی شروع کردم به دویـدن به پشتم نگـاه نمـی‌کردم؛ به در خروجی عمارت رسیـدم
هر کـاری کردم در باز نشـد لعنت! درو قفل کرده بودن به سمت بهمن چرخیـدم
تازه بهم رسیـده بود، داشت نفس‌نفس مـی‌زد کـارامون مثل دزد و پلیس‌بازی بود یه قدم اومد طرفم و گفت:
– فکر کردی به همـین راحتی مـی‌تـونی فرار کنی؟ اول جواب قانون رو بده، بعد هر غلطی خـواستی بکن
پوزخندی زدم و گفتم:
– منم فکر نمـی‌کردم به همـین راحتی فرار کنم… تـو اول من رو بگیر، بعد حرف از
دادگـاه و قانون بزن تـو هنوز من رو نگرفتی، اون‌وقت داری رجز مـی‌خـونی!
بهمن با تعجب نگـاهم کرد و گفت:
– دعا مـی‌کنم اون کسی که فکر مـی‌کنم نباشی
به سمتم حمله‌ور شـد فکرشم نمـی‌کردم کسی که جونم رو نجات داد علیهم باشـه
چندتا از ضربه‌هاش رو رد کردم پشتش بهم بود که گردنش رو گرفتم و بهش فشار وارد کردم
کمـی تکون خـورد دیـد افاقهای نمـی‌کنه، خـواست با مشت بهم ضربه بزنه که پشتکی زدم و
سمت دیوار رفتم بهش نگـاه کردم روی زمـین افتاده بود و داشت…

لینک دانلود رمان دزد و پلیس ب

  • رمان های مشابه
  • عوامل و نویسنده
  • دیدگاه ها0