دلدار دختری ک توی ده زندگی میکنه و هنوز ازدواج نکرده و از این رو مورد تمسخر اهالی محله هستش. یه روز پسر معتاد محل مزاحمت ایجاد میکنه براش و دختر داستان هم یه سیلی به صورتش میزنه طبق رسم و رسوم اگه دختری به پسری دست بزنه باید به عقدش دربیاد، اما خان محل این اجازه رو نمیده و دختر رو برای سوگلی عمارتش خواستگاری میکنه….. اول رمان دلدار طبق معمول با صدای انکراالصوات گلین خانم از خواب بیدار شدم، فکر میکرد صدایش برای همه خوش می آید پرده را کنار زدم و مادرم را در کنار گلین خانم دیدم که چادر به کمرش بسته بود و با عصبانیت مادرم را خطاب قرار داده بود گفت: _ جلوی این بچه خیره سرتو بگیر، نگاه کن چه بالیی سر پسر بیچاره من آورده؟ کارت فقط شده زایدن یه نگاه به تربیتشون نمیندازی که. مادر بیچاره من زبان جواب دادن نداشت که همیشه همینطور بود، عالم و آدم هوار میشدند روی سرش اما محض رضای خدا کالمی برای اعتراض و گالیه باز نمیکرد، عصبی چادر به سر کردم و دست به کمر شدم از اندرونی بیرون زدم و با حرص پله ها را پایین آمدم. _ چه خبره گلین خانم؟ باز صدای خوبت رو انداختی روی سرتو اومدی اینجا که چی؟ کرم از خود درخته پسرت یحتمل پا روی دم گذاشته که چنگ خورده، قبل اینکه جوالدوز بزنی به این و اون یه سوزنم بزن به خودت. مادرم با چشم و ابرو سعی داشت بگوید ساکت باشم، گلین خانم چادر را روی کمرش محکم تر کرد و هیکل فربه اش را به سمتم کشید. _ یه کلوم از ….
دانلود رمان دلدار pdf از کوثر جباری با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان کوثر جباری مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/جدیـد
خلاصه رمان دلدار
دختری ک تـوی ده زندگی مـیکنه و هنوز ازدواج نکرده و از این رو مورد تمسخر اهالی محله هستش.
یه روز پسر معتاد محل مزاحمت ایجاد مـیکنه براش و دختر داستان هم یه سیلی به صورتش مـیزنه
طبق رسم و رسوم اگـه دختری به پسری دست بزنه بایـد به عقدش دربیاد، اما خان محل این اجازه رو
نمـیـده و دختر رو برای سوگلی عمارتش خـواستگـاری مـیکنه…..
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان تاج کوثر جباری
قسمت اول رمان دلدار
طبق معمول با صدای انکراالصوات گلین خانم از خـواب
بیـدار شـدم، فکر مـیکرد صدایش برای همه خـوش مـی آیـد
پرده را کنار زدم و مادرم را در کنار گلین خانم دیـدم که
چادر به کمرش بستـه بود و با عصبانیت مادرم را خطاب قرار
داده بود گفت:
_ جلوی این بچه خیره سرتـو بگیر، نگـاه کن چه بالیی سر
پسر بیچاره من آورده؟ کـارت فقط شـده زایـدن یه نگـاه به
تربیتشون نمـیندازی که.
مادر بیچاره من زبان جواب دادن نداشت که همـیشـه
همـینطور بود، عالم و آدم هوار مـیشـدند روی سرش اما
محض رضای خدا کـالمـی برای اعتراض و گـالیه باز
نمـیکرد، عصبی چادر به سر کردم و دست به کمر شـدم از
اندرونی بیرون زدم و با حرص پله ها را پایین آمدم.
_ چه خبره گلین خانم؟ باز صدای خـوبت رو انداختی روی
سرتـو اومدی اینجا که چی؟ کرم از خـود درختـه پسرت
یحتمل پا روی دم گذاشتـه که چنگ خـورده، قبل اینکه
جوالدوز بزنی به این و اون یه سوزنم بزن به خـودت.
مادرم با چشم و ابرو سعی داشت بگویـد ساکت باشم، گلین
خانم چادر را روی کمرش محکم تر کرد و هیکل فربه اش
را به سمتم کشیـد.
_ یه کلوم از ….
هیج دیدگاهی ثبت نشده ;(