دنیای عروسک ها رمان درباره ی سرنوشت دو دختر به نام ترسا و اریاناست که هردو محکومند به یک ازدواج اجباری اما ایا تن به این ازدواج میدهند بین عشق و خانواده کدامیک را ترجیح میدهند ترسایی که عاشق علیرضاست و علیرضا فقط برای منافع شخصی بدنبال اوست سرنوشت این دو چه میشود ایا تن به این ازدواج اجباری میدهند تا خانواده هایشان را نجات دهند چه مشکلاتی در سر راهشان وجود دارد… اول رمان دنیای عروسک ها باصدای جیغ بلندی از خواب پریدم وای خدا چی شده عراقی ها حمله کردن شروع کردم به جیغ کشیدن که یه دفعه دراتاقم باز شدو مامانم اومد تو اونم باجارو مامان:چته گیس بریده چته جیغ میزنی _مامان بدبدخت شدیم بهمون حمله شده مامانم یه سری از تاسف تکون دادو رفت وا خدا چشونه من میگم بمون حمله شده میزاره میزه دباره همون صدا بلند شد یه نگاه به دوروبرم انداختم دیدم صدای االرم گوشیمه اه سکته کردم این آرسام عوضی دوباره رفته صدای گوشیمنو عوض کرده نکبت)یه بار توتاکسی نشسته بودیم هی صدا جیک جیک میومد راننده هم هی اینورونگاه اونور نگاه صدارا پیدا نمیکرد بدبخت فکرمیکرد گنجیشکه یه جا گیرکرده توماشینش هی ماشینو خاموش میکرد میرفت داشبردا میداد باال دوباره میومد سوار میشد بعدکه پیاده شدم فهمیدم صدای زنگ گوشی من بوده( بلند شدم جنگل روسرمو درس کردن رفتم پایین به به ببین چه کرده مامی جون رفتم سالم کردم نشستم تا نشستم دیدم چای برامن نیست بلند شدم چایی بریزم چایما که ریختم نشستم دیدم هیچی تو سفره نیست)ایوووول سرعت عمل(بله آرسام و پدرعزیزم سفره را جارو کردن_پس من چی ارسام:ننو درد چه خبرته مثل گاو میخوری یکمم برا ما میزاشتی_چشام داشت از کاسه درمیومد روکه
دانلود رمان دنیای عروسک ها pdf آریانا امـینی و نگین حسینی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان آریانا امـینی و نگین حسینی مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان دنیای عروسک ها
رمان درباره ی سرنوشت دو دختر به نام ترسا و اریاناست
که هردو محکومند به یک ازدواج اجباری
اما ایا تن به این ازدواج مـیـدهند
بین عشق و خانواده کدامـیک را ترجیح مـیـدهند
ترسایی که عاشق علیرضاست و علیرضا فقط برای منافع شخصی بدنبال اوست
سرنوشت این دو چه مـیشود
ایا تن به این ازدواج اجباری مـیـدهند تا خانواده هایشان را نجات دهند
چه مشکلاتی در سر راهشان وجود دارد…
رمان پیشنهادی:دانلود رمان اربابی در قدیم مسیحه زادخـو
قسمت اول رمان دنیای عروسک ها
باصدای جیغ بلندی از خـواب پریـدم وای خدا چی شـده عراقـی ها حمله کردن شروع
کردم به جیغ کشیـدن
که یه دفعه دراتاقم باز شـدو مامانم اومد تـو اونم باجارو مامان:چتـه گیس بریـده چتـه
جیغ مـیزنی _مامان بدبدخت شـدیم بهمون حمله شـده مامانم یه سری از تاسف تکون دادو
رفت وا خدا چشونه من مـیگم بمون حمله شـده مـیزاره مـیزه دباره همون صدا بلند شـد یه
نگـاه به دوروبرم انداختم دیـدم صدای االرم گوشیمه اه سکتـه کردم این آرسام عوضی دوباره
رفتـه صدای گوشیمنو عوض کرده نکبت)یه بار تـوتاکسی نشستـه بودیم هی صدا جیک جیک
مـیومد راننده هم هی اینورونگـاه اونور نگـاه صدارا پیـدا نمـیکرد بدبخت فکرمـیکرد گنجیشکه
یه جا گیرکرده تـوماشینش هی ماشینو خاموش مـیکرد مـیرفت داشبردا مـیـداد باال دوباره
مـیومد سوار مـیشـد بعدکه پیاده شـدم فهمـیـدم صدای زنگ گوشی من بوده(
بلند شـدم جنگل روسرمو درس کردن رفتم پایین به به ببین چه کرده مامـی جون رفتم سالم
کردم نشستم تا نشستم دیـدم چای برامن نیست بلند شـدم چایی بریزم چایما که ریختم
نشستم دیـدم هیچی تـو سفره نیست)ایوووول سرعت عمل(بله آرسام و پدرعزیزم سفره را
جارو کردن_پس من چی ارسام:ننو درد چه خبرتـه مثل گـاو مـیخـوری یکمم برا ما
مـیزاشتی_چشام داشت از کـاسه درمـیومد روکه
هیج دیدگاهی ثبت نشده ;(