یسنا و یاسمین دخترخالههایی که دانشگاه تهران قبول میشن و با ورودشون به دانشگاه و خونه جدید زندگیشون عوض میشه و اول رمان بیخیال به صفحه مانتور نگاه میکردم و ناخونام سوهان میکشید؛برعکس من یاسمین تا کمر رفته بود تو لبتاپ چشم غره اي بهش رفتم با لبخند شیطاني زدم پس کلش که مثل یویو رفت تو لبتاپ برگشت عقب برگشت برزخي نگام کرد نیشگوني ازم گرفت:چته وحشي براي چي میزني عهههه -خب باو تا کمر رفتي تو لبتاپ کور میشي صبر کن میاد دیگه بهتوچه هاااا عجب فضولي هاااا -تو بيجنبهاي ایییییش شیطون میگه بزنم تاشي به سنگ بگي کاشيهااا شیطون نگاش کردم:اوال شیطون غلط کرد،دوما اگه بزني منم به ننت میگم چشماش ریز کرد:مثال چي میخوایي بگي بلند شدم از رو صندلي لبخند پهني زدم:همون قضیه دیگههه یسنا بهخدا زنده زنده خاکت میکنم -نمیتوني بگي خانم عاااااااشق. یسناااااااا جیغي کشیدم رفتم رو تخت یاسمین خرص میخورد من میخندیدم بعد سرم تکون دادم که حمله کرد سمتم:به خدا با همین دستام پرپرتمگه دروغ میگم،عاشقي دیگه،اونم عاشق چه کسیییي واي واي واي میکنم ورپریده تا خواستم فرار کنم وشمم خورد به لبتاپ ایستادم با دیدن اسمم جیغي کشیدم مه یاسمین سنگکوب کرد بدبخت -جییییییغ اااااخ جوووون قبول شدممممم یسنا رادش دانشجو معماري دانشگاه تهران اهااااا بیا وسسسسسط شروع مردم به قر دادن اهنگ خوندن:حاال واویال لیلي دوسش دارم خیلي اهااااا صدا دستا نمیاد داشتم همینجوري میرقصیدم که صداي جیغ یاسمین هم اومد:جیییییییغ یاسمین حضرتي دانشجو معماري تهراااان جیغي کشیدم پریدم بغلش باهم میپریدیم هوا جیغ حیغ میکردیم دوییدیم بیرون رو پله جیغ جیغ میکردیم:قبول شدیممممممم واااااییي با صداي داد ما مامان…
دانلود رمان ساختمان عاشقـی pdf از شایستـه با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان شایستـه مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/طنز/غمـگین
خلاصه رمان ساختمان عاشقـی
یسنا و یاسمـین دخترخالههایی که دانشگـاه تـهران قبول مـیشن و با ورودشون
به دانشگـاه و خـونه جدیـد زندگیشون عوض مـیشـه و
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان لحظه های بی تبسم
قسمت اول رمان ساختمان عاشقـی
بیخیال به صفحه مانتـور نگـاه مـیکردم و ناخـونام سوهان
مـیکشیـد؛برعکس من یاسمـین تا کمر رفتـه بود تـو لبتاپ
چشم غره اي بهش رفتم با لبخند شیطاني زدم پس کلش که مثل یویو رفت
تـو لبتاپ برگشت عقب
برگشت برزخي نگـام کرد نیشگوني ازم گرفت:چتـه وحشي
براي چي مـیزني عهههه
-خب باو تا کمر رفتي تـو لبتاپ کور مـیشي صبر کن مـیاد دیگـه
بهتـوچه هاااا عجب فضولي هاااا
-تـو بيجنبهاي ایییییش
شیطون مـیگـه بزنم تاشي به سنگ بگي کـاشيهااا
شیطون نگـاش کردم:اوال شیطون غلط کرد،دوما اگـه بزني منم به ننت
مـیگم
چشماش ریز کرد:مثال چي مـیخـوایي بگي
بلند شـدم از رو صندلي لبخند پهني زدم:همون قضیه دیگـههه
یسنا بهخدا زنده زنده خاکت مـیکنم
-نمـیتـوني بگي خانم عاااااااشق.
یسناااااااا
جیغي کشیـدم رفتم رو تخت یاسمـین خرص مـیخـورد من مـیخندیـدم
بعد سرم تکون دادم که حمله کرد سمتم:به خدا با همـین دستام پرپرتمـگـه
دروغ مـیگم،عاشقي دیگـه،اونم عاشق چه کسیییي واي واي واي
مـیکنم ورپریـده
تا خـواستم فرار کنم وشمم خـورد به لبتاپ ایستادم با دیـدن اسمم جیغي
کشیـدم مه یاسمـین سنگکوب کرد بدبخت
-جییییییغ اااااخ جوووون قبول شـدممممم یسنا رادش دانشجو معماري
دانشگـاه تـهران اهااااا بیا وسسسسسط
شروع مردم به قر دادن اهنگ خـوندن:حاال واویال لیلي دوسش دارم
خیلي اهااااا صدا دستا نمـیاد
داشتم همـینجوري مـیرقصیـدم که صداي جیغ یاسمـین هم اومد:جیییییییغ
یاسمـین حضرتي دانشجو معماري تـهراااان
جیغي کشیـدم پریـدم بغلش باهم مـیپریـدیم هوا جیغ حیغ مـیکردیم
دوییـدیم بیرون رو پله جیغ جیغ مـیکردیم:قبول شـدیممممممم واااااییي
با صداي داد ما مامان…
هیج دیدگاهی ثبت نشده ;(