: ورودش را باور نکردم. چگونه شده بود فاتح قلبم؟! او… او چگونه توانست…؟ ترس، انتقام، عشق، نفرت، بغض، حسرت… کدامین را باور کنم؟ من در این برهوت گیر افتاده ام و خدایا… تنها تو هستی. تو مرا به عشق او مبتلا کردی؟ یا اصرارهای قلبم بود؟ هر چه بود حالا من هستم و تنهاییم. تو هم هستی؟ مرا که مانند ساقه ای ضعیف خم شده ام و در آستانه ی شکستن هستم می بینی؟ من و او فرسنگ ها از هم فاصله داشتیم و من چگونه توانستم قلبم را به روی او بگشایم؟ خدایا در گوشت می گویم که من… هنوز هم… :« تمام وجودم درد می کرد، از این بازی کثیف. ملتمس و مستأصل صدایش کردم:« پارسا؟» به راستی گوش هایش نمی شنید؟ از این درد طاقت فرسا در خود جمع شدم و یک دستم را ملتمسانه به سمت او دراز کردم و دوباره صدایش زدم:« پارسا؟» خدایا! از تو عذر می خواهم؛ اما چرا؟ ضجه زدم:« چرا؟ چرا؟» برگشت. پوزخند روی لبش قلبم را سوزاند و او… پایان خووش
دانلود رمان ساقه ی ترد pdf از سحر ضیابخش با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان سحر ضیابخش مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
ورودش را باور نکردم. چگونه شـده بود فاتح قلبم؟! او… او چگونه تـوانست…؟
ترس، انتقام، عشق، نفرت، بغض، حسرت… کدامـین را باور کنم؟ من در این برهوت گیر افتاده ام و خدایا… تنها تـو هستی.
تـو مرا به عشق او مبتلا کردی؟ یا اصرارهای قلبم بود؟ هر چه بود حالا من هستم و تنهاییم. تـو هم هستی؟ مرا که مانند ساقه ای ضعیف خم شـده ام و در آستانه ی شکستن هستم مـی بینی؟ من و او فرسنگ ها از هم فاصله داشتیم و من چگونه تـوانستم قلبم را به روی او بگشایم؟
خدایا در گوشت مـی گویم که من… هنوز هم…
:« تمام وجودم درد مـی کرد، از این بازی کثیف. ملتمس و مستأصل صدایش کردم:« پارسا؟» به راستی گوش هایش نمـی شنیـد؟ از این درد طاقت فرسا در خـود جمع شـدم و یک دستم را ملتمسانه به سمت او دراز کردم و دوباره صدایش زدم:« پارسا؟» خدایا! از تـو عذر مـی خـواهم؛ اما چرا؟ ضجه زدم:« چرا؟ چرا؟» برگشت. پوزخند روی لبش قلبم را سوزاند و او…
پایان خـووش
هیج دیدگاهی ثبت نشده ;(