پسری که با خیانت نامزدش دور خود حصاری از غرور میکشد تا اینکه به عنوان استاد وارد دانشگاه می شود و با دختر شاد و شیطونی رو به رو می شود… اول رمان ساعت شیش صبح بود که با سردرد بدی از خواب پا شدم این سردرد ها برای من تازگی نداشت به سمت حموم رفتم ده دقیقه ای دوش گرفتم از حموم بیرون زدم به سمت کمدم رفتم پیراهن سرمه ای همراه شلوار مشکیم بیرون کشیدم بعد از اینکه لباسام رو تنم کردم به سمت آیینه رفتم موهام رو..رو به باال شونه زدم ساعت مارکم رو دستم کردم شیشه عطرم رو برداشتم پشت گوش هام و روی مچ دست هامو چند بار هم روی گردنم و لباسم عطر زدم بعد از برداشتن کت و تمام مدارکم از اتاق بیرون زدم چند تا لقمه نون و پنیر خوردم و بعد از پوشیدن کفش سورمه ای نیم بوت سوار ماشین شدم ریموت رو زدم با سرعت به راه افتادم آیدا با غرغر های مامان دست از خواب شیرینم برداشتم با اخم های در هم رفتم سرویس کار های واجب رو انجام دادم یعنی خدا لعنت کنه کسی رو ک دانشگاه رو اختراع کرد مگه دانشگاه هم اختراع شد چه باحال چقدر دیر من کشفش کردم المصب مانتو فیروزه ای با حاشیه های مشکی همراه شلوار خوشگل مشکیم تنم کردم مقعنم رو هم سرم کردم رو ب روی آیینه ایستادم اول از همه کرم پودر زدم بعدم ریمل یه رژ صورتی کمرنگ هم زدم برگشتم عقب خودم رو توی آیینه نگاه کردم ای جونم چه جیگری شدم من خودشیفته هم..
دانلود رمان سرنوشت دامون pdf از نازنین رامـی نیا مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان نازنین رامـی نیا مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه
خلاصه رمان سرنوشت دامون
پسری که با خیانت نامزدش دور خـود حصاری از غرور مـیکشـد تا اینکه به عنوان استاد وارد
دانشگـاه مـی شود و با دختر شاد و شیطونی رو به رو مـی شود…
رمان پیشنهادی:دانلود رمان نت های هوس مسیحه زادخـو
قسمت اول رمان سرنوشت دامون
ساعت شیش صبح بود که با سردرد بدی از خـواب پا شـدم این سردرد ها برای من
تازگی نداشت به سمت حموم رفتم ده دقـیقه ای دوش گرفتم از حموم بیرون زدم
به سمت کمدم رفتم پیراهن سرمه ای همراه شلوار مشکیم بیرون کشیـدم بعد از
اینکه لباسام رو تنم کردم به سمت آیینه رفتم موهام رو..رو به باال شونه زدم ساعت
مارکم رو دستم کردم شیشـه عطرم رو برداشتم پشت گوش هام و روی مچ دست
هامو چند بار هم روی گردنم و لباسم عطر زدم بعد از برداشتن کت و تمام مدارکم
از اتاق بیرون زدم چند تا لقمه نون و پنیر خـوردم و بعد از پوشیـدن کفش سورمه ای
نیم بوت سوار ماشین شـدم ریموت رو زدم با سرعت به راه افتادم
آیـدا
با غرغر های مامان دست از خـواب شیرینم برداشتم با اخم های در هم رفتم سرویس
کـار های واجب رو انجام دادم یعنی خدا لعنت کنه کسی رو ک دانشگـاه رو اختراع
کرد
مـگـه دانشگـاه هم اختراع شـد چه باحال چقدر دیر من کشفش کردم المصب
مانتـو فیروزه ای با حاشیه های مشکی همراه شلوار خـوشگل مشکیم تنم کردم مقعنم
رو هم سرم کردم رو ب روی آیینه ایستادم اول از همه کرم پودر زدم بعدم ریمل
یه رژ صورتی کمرنگ هم زدم برگشتم عقب خـودم رو تـوی آیینه نگـاه کردم ای جونم
چه جیگری شـدم من خـودشیفتـه هم..
هیج دیدگاهی ثبت نشده ;(