کل داستان حول دختری به نام فرشته است که به ظاهر مادرش خودکشی کرده و به داییش سپرده میشه و ماجراها و اذیتایی که از سمت خانواده داییش داره مجبور میشه عشقش رو ول کنه که همسایشون بوده و با یه جوون به نام پارسا بره بعدا معلوم میشه که پارسا برای اجرا و بر ملا کردن عاملان قتل خواهرش از فرشته برای نفوذ استفاده میکنه بعد از افشای ماجرای قتل خواهر و نامزد پارسا ماجرا ادامه پیدا میکنه و معلوم میشه که قبلا از بدنیا اومدن فرشته مادر اصلیه فرشته تو گروهی سادیسمی بوده باعث کشتن بچه زنی میشه که اون زن برای انتقام وارد زندگی اونا میشه و بعد از کشتن پدربزرگ و خاله فرشته وارد خانواده اونا میشه در ادامه رمان با فرشته همراه باشید اول رمان اولین چیزی که تو خونشون به چشمم خورد ، وجود این همه تابلو بود این یکی از همه عجیب تر بود، چند تا سگ دور یک میز جمع شدن، دارن پاسور بازی میکنن حسابی تو بحرش بودم، صدای سهیال رو شنیدم که گفت :اسم تابلوش بلوف شجاعانه است این تابلو ها همش برای مهرانه یعنی اون عالقه داره از بس در موردشون حرف زده منم یه چیزایی یاد گرفتم سرمو برگردوندم سمتش مانتو و مقنعش رو درآورده بود، یه تاپ یقه هفت زرشکی با شلوار دمپا گشاد پارچه ای مشکی خیلی جذابتتر و خوشگلتر شده بود گیره موهای بلوند شده تقریبا کوتاهشو باز کرده بود، عینکش دستش بود، داشت تمیزش میکرد چهره کشیدش و مخصوصا چشماش و ابروهاش بدون عینک چقدر نازتر بودن حاال جلوی روی یه
دانلود رمان سرنوشت شوم pdf از مـیلاد عظیمـی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان مـیلاد عظیمـی مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه/معمایی
خلاصه رمان سرنوشت شوم
کل داستان حول دختری به نام فرشتـه است که به ظاهر مادرش خـودکشی کرده و
به داییش سپرده مـیشـه و ماجراها و اذیتایی که از سمت خانواده داییش داره
مجبور مـیشـه عشقش رو ول کنه که همسایشون بوده و با یه جوون به نام پارسا
بره بعدا معلوم مـیشـه که پارسا برای اجرا و بر ملا کردن عاملان قتل خـواهرش از
فرشتـه برای نفوذ استفاده مـیکنه بعد از افشای ماجرای قتل خـواهر و نامزد پارسا
ماجرا ادامه پیـدا مـیکنه و معلوم مـیشـه که قبلا از بدنیا اومدن فرشتـه مادر اصلیه فرشتـه
تـو گروهی سادیسمـی بوده باعث کشتن بچه زنی مـیشـه که اون زن برای انتقام وارد
زندگی اونا مـیشـه و بعد از کشتن پدربزرگ و خاله فرشتـه وارد خانواده اونا مـیشـه
در ادامه رمان با فرشتـه همراه باشیـد
رمان پیشنهادی:دانلود رمان اربابی در ایران قدیم مسیحه زادخـو
قسمت اول رمان سرنوشت شوم
اولین چیزی که تـو خـونشون به چشمم خـورد ، وجود این همه تابلو بود
این یکی از همه عجیب تر بود، چند تا سگ دور یک مـیز جمع شـدن،
دارن پاسور بازی مـیکنن حسابی تـو بحرش بودم، صدای سهیال رو
شنیـدم که گفت :اسم تابلوش بلوف شجاعانه است این تابلو ها همش برای
مهرانه یعنی اون عالقه داره از بس در موردشون حرف زده منم یه
چیزایی یاد گرفتم سرمو برگردوندم سمتش مانتـو و مقنعش رو درآورده بود، یه تاپ یقه
هفت زرشکی با شلوار دمپا گشاد پارچه ای مشکی خیلی جذابتتر و
خـوشگلتر شـده بود گیره موهای بلوند شـده تقریبا کوتاهشو باز کرده بود،
عینکش دستش بود، داشت تمـیزش مـیکرد چهره کشیـدش و مخصوصا
چشماش و ابروهاش بدون عینک چقدر نازتر بودن حاال جلوی روی یه
هیج دیدگاهی ثبت نشده ;(