دانلود رمان طوفان قلبم  از الف_صاد

دانلود رمان طوفان قلبم  از الف_صاد

ژانر : - -

طوفان قلبم جانا دختري که مقصر مرگ مادرش را پدربزرگ افسانه ای میبیند به گونه اي که تیشه به ریشه خانواده اش زده اما در این میان مردي از جنس طوفانحامي قلب یخ زده او شده طوفانی که براي جانا اسراری را افشا مي‌کند که ستون خاندان پدري اورا به لرزه در مي آورد آیا باید دید در انتها جانان با سرنوشتی نا معلوم پذيراي طوفان زندگي اش هست یا نه…؟! اول رمان طوفان قلبم صداي باران خودنمایی می کرد،باران به گونهاي میبارید که انگار می خواست چیزي را بگوید یا که میداند شاید داشت عزاداري می کرد،شاید داشت به حال آن دو دختر گریه می کردآن دو دختري که در هفده سالگی دیگر مادر نداشتند در این دنیا که پر از گرگ گرسنه است تنها شده بودند پدرشان همراهشان بود اما بودن مادر یک حال دیگر دارد جانا فقط یک چیز را درك میکرد چرا مادرش از بیناین همه آدم باید برود؟ جانا خیره به آن قبر یا همان خانه جدید مادرش بودبا صداي جمعیت جانا خیره به جمعیتی شد که داشتند جسم بیجان مادرش را میآوردند گریه اش شدت گرفت کمر استوار پدرش خم شده بود، حق داشت گل خانهشان پرپر شده بود.ناگهان دستی روي شانهي جانا قرار گرفت: – با گریه کردن به جایی نمیرسی پس بهتره خودت رو خسته نکنی…

دانلود رمان طوفان قلبم pdf از الف_صاد لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان الف_صاد مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه/انتقامـی/رازآلود
خلاصه رمان طوفان قلبم
جانا دختري که مقصر مرگ مادرش را پدربزرگ افسانه ای مـیبیند به گونه اي که تیشـه به ریشـه خانواده اش زده
اما در این مـیان مردي از جنس طوفانحامي قلب یخ زده او شـده طوفانی که براي جانا اسراری را افشا مي‌کند
که ستـون خاندان پدري اورا به لرزه در مي آورد آیا بایـد دیـد در انتـها جانان با سرنوشتی
نا معلوم پذيراي طوفان زندگي اش هست یا نه…؟!
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان امانت دار دلم باش
قسمت اول رمان طوفان قلبم
صداي باران خـودنمایی مـی کرد،باران به گونهاي مـیباریـد که انگـار مـی خـواست چیزي را بگویـد یا که
مـیـداند شایـد داشت عزاداري مـی کرد،شایـد داشت به حال آن دو دختر گریه مـی کردآن دو دختري که در
هفده سالگی دیگر مادر نداشتند در این دنیا که پر از گرگ گرسنه است تنها شـده
بودند پدرشان همراهشان بود اما بودن مادر یک حال دیگر دارد
جانا فقط یک چیز را درك مـیکرد چرا مادرش از بیناین همه آدم بایـد برود؟
جانا خیره به آن قبر یا همان خانه جدیـد مادرش بودبا صداي جمعیت جانا خیره به جمعیتی شـد که
داشتند جسم بیجان مادرش را مـیآوردند گریه اش شـدت گرفت کمر استـوار پدرش خم شـده بود، حق
داشت گل خانهشان پرپر شـده بود.ناگـهان دستی روي شانهي جانا قرار گرفت:
– با گریه کردن به جایی نمـیرسی پس بهتره خـودت رو خستـه نکنی…

لینک دانلود رمان طوفان قلبم 

  • رمان های مشابه
  • عوامل و نویسنده
  • دیدگاه ها0