دانلود رمان عشق در سه حالت  از خاطره_ضرابى #سارا_اسكندرى 

دانلود رمان عشق در سه حالت از خاطره_ضرابى #سارا_اسكندرى 

ژانر :

عشق کلمه پنهان در وجودم کلمه ای که درکش برام سخت بود ولی حالا با وجود عشق در زندگیم با وجود کسی که قلبم برایش میزند معنا پیدا کرده بعضی وقتا جدایی پایان راه نیست شاید شروعی تازه برای درک بهتر از عشق اول رمان این ترم داشت تموم میشد منم کم کم خودمو برای پوشیدن لباس پلیس اماده میکردم همه چی سریع گذشت .استرس قبول شدن تو این رشته سر گذاشتن تمرینات سخت برای رسیدن .به کاری که از صمیم قلب دوسش داشتم میپرستیدمش البته برای من سختی معنی نداشت من کاری بجز درس خوندن نداشتم کاری ام به کسی نداشتم سرم به کار خودم بود خانواده و وعضیت مالی خوبی داشتم خانوادم به شدت مذهبی بودن چون تک فرزند بودم از نظر محبت مشکلی ندارم ولی نه اهل زیاد مهمونی رفتن بودم نه زیاد حرف زدن تنها رفت امد خانوادگیمون با خانواده عمو بود که خیلی دوسشون دارم البته من زیاد اهل ابراز احساسات نیستم عموم یه پسر داره یه دختر پوریا سارا به قول همه پوریا به خاطره عالقه زیادش به من تو میخواد پلیس بشه سارا ام دختر خیلی خوبیه اونم فعال داره درس میخونه البته چند سالی از پوریا کوچیک تره پدرمو عمومم توی کارخونه ای که از پدربزرگم براشون گذاشته کار میکنن همچی اروم بود تا.. باپیش آمدن ماجرای ازدواج من این آرامش تموم شد دختر خالم این تنش و ایجاد کرد .ماما نم با این که دختر خواهرش بود با این موضوع مخالف بود آخه شیوا دختر ول چلی بود خالم همه جارو پر کرده بود

دانلود رمان عشق در سه حالت pdf از خاطره_ضرابى #سارا_اسكندرى با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان خاطره_ضرابى #سارا_اسكندرى مـیباشـد

موضوع رمان:عاشقانه
خلاصه رمان عشق در سه حالت
عشق کلمه پنهان در وجودم کلمه ای که درکش برام سخت بود ولی حالا با
وجود عشق در زندگیم با وجود کسی که قلبم برایش مـیزند معنا پیـدا کرده
بعضی وقتا جدایی پایان راه نیست شایـد شروعی تازه برای درک بهتر از
عشق
رمان پیشنهادی:دانلود رمان نقاب دل مرضیه یگـانه
قسمت اول رمان عشق در سه حالت
این ترم داشت تموم مـیشـد منم کم کم خـودمو
برای پوشیـدن لباس پلیس اماده مـیکردم همه چی
سریع گذشت .استرس قبول شـدن تـو این رشتـه
سر گذاشتن تمرینات سخت برای رسیـدن .به کـاری
که از صمـیم قلب دوسش داشتم مـیپرستیـدمش
البتـه برای من سختی معنی نداشت من کـاری بجز
درس خـوندن نداشتم کـاری ام به کسی نداشتم
سرم به کـار خـودم بود خانواده و وعضیت مالی خـوبی
داشتم خانوادم به شـدت مذهبی بودن چون
تک فرزند بودم از نظر محبت مشکلی ندارم ولی نه اهل
زیاد مهمونی رفتن بودم نه زیاد حرف زدن تنها رفت
امد خانوادگیمون با خانواده عمو بود که خیلی
دوسشون دارم البتـه من زیاد اهل ابراز احساسات نیستم
عموم یه پسر داره یه دختر پوریا سارا به قول
همه پوریا به خاطره عالقه زیادش به من تـو
مـیخـواد پلیس بشـه سارا ام دختر خیلی خـوبیه اونم فعال
داره درس مـیخـونه البتـه چند سالی از پوریا
کوچیک تره پدرمو عمومم تـوی کـارخـونه ای که از
پدربزرگم براشون گذاشتـه کـار مـیکنن همچی اروم بود تا..
باپیش آمدن ماجرای ازدواج من این آرامش تموم شـد
دختر خالم این تنش و ایجاد کرد .ماما نم با
این که دختر خـواهرش بود با این موضوع مخالف بود
آخه شیوا دختر ول چلی بود خالم همه جارو پر
کرده بود

لینک دانلود رمان عشق در سه حالت

  • رمان های مشابه
  • عوامل و نویسنده
  • دیدگاه ها0