وایستادم و بهش یک چشم غره رفتم که سریع دستشو گذاشت رو قلبشو گفت وای ترسیدم این چشم و ابرو ها رو برا اونایی بیا که نمیشناسنت نه من که روزی صد بار بدتر از اینو دیدم راست میگفت بنده خدا از بس این مدلی نگاهش میکردم کم کم چشمام داشت مثل وزغ میزد بیرون ! با دست بهش اشاره کردم که یعنی چشم هرچی تو بگی بریم ببینی بیچاره نیشش رفت سمت بنا گوشش
دانلود رمان فریاد دلم pdf از پاتریشیا با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان پاتریشیا مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه
خلاصه رمان
وایستادم و بهش یک چشم غره رفتم که سریع دستشو گذاشت رو قلبشو گفت وای ترسیـدم این چشم و ابرو ها رو برا اونایی بیا که نمـیشناسنت نه من که روزی صد بار بدتر از اینو دیـدم راست مـیگفت بنده خدا از بس این مدلی نگـاهش مـیکردم کم کم چشمام داشت مثل وزغ مـیزد بیرون !
با دست بهش اشاره کردم که یعنی چشم هرچی تـو بگی بریم ببینی بیچاره نیشش رفت سمت بنا گوشش
هیج دیدگاهی ثبت نشده ;(