داستان درباره دختری به اسم ترمه است که هفده سالگی به فرزند خوندگی خانواده ی سعیدی گرفته شده.شروع داستان از جاییه که ترمه و سیما ( یار غارش ) برای دزدی به یه مهمونی رفتن و روز بعد از طرف افشین ، یکی از کله گنده های خلاف ( البته خودش اینجوری توهم زده وگرنه اندازه سر سوزن هم حالیش نیست.) بهشون پیشنهادی میشه که ترمه به اصرار سیما قبول میکنه.پیشنهاده درباره دزدی از یکی از شرکای قبلی افشین به نام انوشه و افشین ازشون میخواد که از خونش براش مدارکی بیارن خونه ای که خارج از شهره و حسابی هم امنیتیِ و هر جک و جونوری که واسه محافظت به درد میخورن رو اونجا ول داده.. ترمه و سیما کار رو قبول میکنن و به دزدی میرن به خیال اینکه بجز نگهبانا صاحب خونه، یعنی شریک افشین اون شب خونه نیست اما ماجرا برعکس میشه و داخل خونه گیر میفتن و بالاخره با هر جون کندنی هست در میرن اول رمان تو در چلچراغ ھا نشستھ ای در سیاھی تصویری بھ زیبایی رویا ھایم تو در افق نشستھ ای بھ روشنی خورشیدی بھ رنگینی دنیایم تو در بیکرانھ ھا بھ انتظار نشستھ ای انتظاری بی پایان بھ وسعت نگاھت بھ وسعت احساست و من احساس میکنم تورا و آنچھ در پستوی قلبت نشانده ای تو در آینده نشستھ ای در آینده ای نامعلوم کھ دست تقدیر ھمھ را بھ گردن میکشد بھ ظلمات مینگری و میبینی آنچھ کھ در قلبم میگذرد نگاھت مخملی از احساس است کھ دلم را ویرانھ میکند و میسازد دلم میسازد با تازیانھ ھای ماندگار و
دانلود رمان فقط خـودمو خـودت pdf از حوروش/بهار ۷۹ با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان حوروش/بهار ۷۹ مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه/طنز
خلاصه رمان فقط خـودمو خـودت
داستان درباره دختری به اسم ترمه است که هفده سالگی به فرزند خـوندگی
خانواده ی سعیـدی گرفتـه شـده.شروع داستان از جاییه که ترمه و سیما ( یار غارش )
برای دزدی به یه مهمونی رفتن و روز بعد از طرف افشین ،
یکی از کله گنده های خلاف ( البتـه خـودش اینجوری تـوهم زده وگرنه
اندازه سر سوزن هم حالیش نیست.) بهشون پیشنهادی مـیشـه که ترمه به
اصرار سیما قبول مـیکنه.پیشنهاده درباره دزدی از یکی از شرکـای قبلی افشین
به نام انوشـه و افشین ازشون مـیخـواد که از خـونش براش مدارکی بیارن
خـونه ای که خارج از شـهره و حسابی هم امنیتیِ و
هر جک و جونوری که واسه محافظت به درد مـیخـورن رو اونجا ول داده..
ترمه و سیما کـار رو قبول مـیکنن و به دزدی مـیرن
به خیال اینکه بجز نگـهبانا صاحب خـونه، یعنی شریک افشین اون شب خـونه نیست
اما ماجرا برعکس مـیشـه و داخل خـونه گیر مـیفتن و بالاخره با هر جون کندنی هست در مـیرن
رمان پیشنهادی:دانلود رمان عرق سگی مسیحه زادخـو
قسمت اول رمان فقط خـودمو خـودت
تـو در چلچراغ ھا نشستھ ای
در سیاھی تصویری بھ زیبایی رویا ھایم
تـو در افق نشستھ ای
بھ روشنی خـورشیـدی بھ رنگینی دنیایم
تـو در بیکرانھ ھا بھ انتظار نشستھ ای
انتظاری بی پایان
بھ وسعت نگـاھت
بھ وسعت احساست
و من احساس مـیکنم تـورا
و آنچھ در پستـوی قلبت نشانده ای
تـو در آینده نشستھ ای
در آینده ای نامعلوم کھ دست تقدیر ھمھ را بھ گردن مـیکشـد
بھ ظلمات مـینگری و مـیبینی آنچھ کھ در قلبم مـیگذرد
نگـاھت مخملی از احساس است کھ دلم را ویرانھ مـیکند و مـیسازد
دلم مـیسازد
با تازیانھ ھای ماندگـار و
هیج دیدگاهی ثبت نشده ;(