مرا تو بی سببی همه ی ما به یک نقطه مشترک رسیدیم، این نقطه باعث شد که ما تصمیمی بگیرم ، تصمیم گرفتیم که خودمون نباشیم … ولی عشق مهمونه ناخونده ی هر قلبیه! داستان درباره ی گروهی دختر است که می خوان از پسرا انتقام بگیرن ، با روش دلبری… اول رمان مرا تو بی سببی مامان خواهش می کنم تـا نبیـنمش دلـم آروم نمـ ی شـه . قـول مـیدم تـا هـوا تار یـک نشـده برگردم، قول می دم. ایـن جملاتـی بــود کــه شــکیبا یــک ریــز و پشــت ســر هــم تحویــل مــادرش مــی داد بلکــه اجــازه ي او را دریافــت کنــد. فقــط چنــد دقیقــه از رسیدنشــان بــه خانــه مــادربزرگش مــ ی گذشت. تی تی گـل بعـد از مـرگ آقـابزرگ بـه نـوع ی بـزرگ فام یـ ل بـه حسـاب مـ ی آمـد و کسـی جـرات نـه آوردن روي حـرفش را نداشـت. صـاحب یـک دختـر و سـه پسـر بـود کـه همــه را در همــان روســتا ي خودشــان در آن بلنــدا ي تــالش پروریــده و حــالا هــر کــدام بــراي خودکســی شــده بودنــد و کســوت و مقــام ی داشــتند. بزرگتــرین فرزنــدش منصــور بـود کارخانـه داري سرشـناس و داراي پسـري بـه نـام حامـد، پسـر دومـش مسـعود مـردي انســان دوســت و دارا ي کمــالات انســانی بــود او و همســرش هــر دو معلــم بودنــد و تنهــا دخترشان شـک یبا از نظـر سـن دومـ ین نـوه تـ ی تـ ی گـل بـه حسـاب مـ ی آمـد و سـه سـال ی از حامـد تنهـا فرزنـد منصـورکوچکتر بـود. پسـر سـومش محمـود دامپزشـک بـود و داراي دو دختر دوقلو بـه نامهـا ي پرنیـ ان و پریسـا کـه یکسـال ی از شـک یبا کـوچکتر بودنـد . مهسـا …
دانلود رمان مرا تـو بی سببی pdf از طوبی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان طوبی مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه/انتقامـی
خلاصه رمان مرا تـو بی سببی
همه ی ما به یک نقطه مشترک رسیـدیم، این نقطه باعث شـد که
ما تصمـیمـی بگیرم ، تصمـیم گرفتیم که خـودمون نباشیم …
ولی عشق مهمونه ناخـونده ی هر قلبیه!
داستان درباره ی گروهی دختر است که مـی خـوان
از پسرا انتقام بگیرن ، با روش دلبری…
رمان پیشنهادی:دانلود رمان جام عقـیق مرضیه یگـانه
قسمت اول رمان مرا تـو بی سببی
مامان خـواهش مـی کنم تـا نبیـنمش دلـم آروم نمـ ی شـه .
قـول مـیـدم تـا هـوا تار یـک نشـده
برگردم، قول مـی دم.
ایـن جملاتـی بــود کــه شــکیبا یــک ریــز و پشــت
ســر هــم تحویــل مــادرش مــی داد بلکــه
اجــازه ي او را دریافــت کنــد. فقــط چنــد دقـیقــه از
رسیـدنشــان بــه خانــه مــادربزرگش مــ ی
گذشت. تی تی گـل بعـد از مـرگ آقـابزرگ بـه نـوع ی
بـزرگ فام یـ ل بـه حسـاب مـ ی آمـد و
کسـی جـرات نـه آوردن روي حـرفش را نداشـت.
صـاحب یـک دختـر و سـه پسـر بـود کـه
همــه را در همــان روســتا ي خـودشــان در آن بلنــدا ي
تــالش پروریــده و حــالا هــر کــدام
بــراي خـودکســی شــده بودنــد و کســوت و مقــام ی
داشــتند. بزرگتــرین فرزنــدش منصــور
بـود کـارخانـه داري سرشـناس و داراي پسـري بـه
نـام حامـد، پسـر دومـش مسـعود مـردي
انســان دوســت و دارا ي کمــالات انســانی بــود او
و همســرش هــر دو معلــم بودنــد و تنهــا
دخترشان شـک یبا از نظـر سـن دومـ ین نـوه تـ ی تـ ی
گـل بـه حسـاب مـ ی آمـد و سـه سـال ی از
حامـد تنهـا فرزنـد منصـورکوچکتر بـود. پسـر
سـومش محمـود دامپزشـک بـود و داراي دو
دختر دوقلو بـه نامهـا ي پرنیـ ان و پریسـا کـه یکسـال ی
از شـک یبا کـوچکتر بودنـد . مهسـا …
هیج دیدگاهی ثبت نشده ;(