دانلود رمان نافرجام  از سارا محسنی با لینک مستقی

دانلود رمان نافرجام  از سارا محسنی با لینک مستقی

ژانر : - -

نافرجام پارمیس دختری ۲۳ ساله ایی که میخواد در روز تولدش با عشقش نامزد کنه ولی یه اتفاق شوم باعث نابودی زندگی پارمیس میشه و تمام سیعشو میکنه کسی که باعث نابودی زندگیش شده رو پیدا کنه اول رمان نافرجام دلم نمیخواست اصن از خواب پاشم ولی امروز کالس داشتم خودمو از تخت پرت کردم پایین تا کمی خواب از سرم بپره کمی هم غلط زدم خوردم به قفسه کتاب ها چندتا کتاب ریخت سرم دیگه کال خواب از سرم پرید بلند شدم به سمت دسشوعی رفتم بعدش نگاهی به گوشیم کردم لبخندی به لبم اومد سامان ا س داده بود داره میاد دنبالم واسه همین انرژی گرفتم شروع کردم به اماده شدن با خوشحالی از نرده ها سر خوردم به طرف اشپزخونه رفتم سالم بر پدرمادرگلممامان سالم خوشگل مامان بشین صبحونه بخور چشم بابا دخترم به کارتت پول ریختم خیالت راحت واسه امروز مرسی با با جون صدای زنگ گوشیم اومد نگاهی کردم اسم سامان اومد من برم دیگه سامان اومد دنبال خدافظ سریع از خونه زدم بیرون سوار ماشین شدم سالم عزیزم سامان سالم خانومم پیشونیمو بوسید حس عجیبی گرفتم دیگه نگم پس از این لحظه با هیچکدومشون گرم نمیگیری سامان حسود خانوم من وقت به شاگردام به چشم همون شاگرد نگاه میکنم حاال هرچی خوشم نمیاد باهاشون بگی بخندی سامان چشم خانوم کوچولو من بزرگم سامان نوچ کوچیکی پس من زنت نمیشم اخم کوچیکی کرد سامان چرااا  کوچیکم دیگه هروقت بزرگ شدم زنت میشم شروع کرد به خندیدن سامان کوچولو پاشو رسیدیم با حرص نگاش کردم پیاده شدم به سمت کالس رفتم کالس نبود که حیات وحش بود به سمت النا ….

دانلود رمان نافرجام pdf از سارا محسنی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان سارا محسنی مـیباشـد
موضوع رمان عاشقانه/غمـگین/پلیسی

خلاصه رمان نافرجام
پارمـیس دختری ۲۳ ساله ایی که مـیخـواد در روز تـولدش با عشقش نامزد کنه ولی یه
اتفاق شوم باعث نابودی زندگی پارمـیس مـیشـه و تمام سیعشو مـیکنه کسی که باعث نابودی زندگیش شـده رو پیـدا کنه
رمان پیشنهادی دانلود رمان عرق سگی مسیحه زادخـو
قسمت اول رمان نافرجام
دلم نمـیخـواست اصن از خـواب پاشم ولی امروز کـالس داشتم خـودمو از تخت پرت کردم پایین تا کمـی
خـواب از سرم بپره
کمـی هم غلط زدم خـوردم به قفسه کتاب ها چندتا کتاب ریخت سرم دیگـه کـال خـواب از سرم پریـد بلند
شـدم به سمت دسشوعی رفتم بعدش نگـاهی به گوشیم کردم لبخندی به لبم اومد سامان ا س داده
بود داره مـیاد دنبالم واسه همـین انرژی گرفتم شروع کردم به اماده شـدن
با خـوشحالی از نرده ها سر خـوردم به طرف اشپزخـونه رفتم
سالم بر پدرمادرگلممامان سالم خـوشگل مامان بشین صبحونه بخـور
چشم
بابا دخترم به کـارتت پول ریختم خیالت راحت واسه امروز
مرسی با با جون
صدای زنگ گوشیم اومد نگـاهی کردم اسم سامان اومد
من برم دیگـه سامان اومد دنبال خدافظ
سریع از خـونه زدم بیرون سوار ماشین شـدم
سالم عزیزم
سامان سالم خانومم
پیشونیمو بوسیـد حس عجیبی گرفتم
دیگـه نگم پس از این لحظه با هیچکدومشون گرم نمـیگیری
سامان حسود خانوم من وقت به شاگردام به چشم همون شاگرد نگـاه مـیکنم
حاال هرچی خـوشم نمـیاد باهاشون بگی بخندی
سامان چشم خانوم کوچولو
من بزرگم
سامان نوچ کوچیکی پس من زنت نمـیشم
اخم کوچیکی کرد
سامان چرااا  کوچیکم دیگـه هروقت بزرگ شـدم زنت مـیشم
شروع کرد به خندیـدن
سامان کوچولو پاشو رسیـدیم
با حرص نگـاش کردم پیاده شـدم به سمت کـالس رفتم
کـالس نبود که حیات وحش بود به سمت النا ….

لینک دانلود رمان نافرجام  

  • رمان های مشابه
  • عوامل و نویسنده
  • دیدگاه ها0