دانلود رمان نباید عاشق میشدم  از SingerDemor

دانلود رمان نباید عاشق میشدم  از SingerDemor

ژانر :

نباید عاشق میشدم رمان در مورد دختریه که توی خانواده ای با وضع مالی عالی هست و برادراش خواننده و خودشم عاشق خوانندگی ، ولی اول رمان نباید عاشق میشدم بازم صبح ساعت۷با زنگ گوشيم که صداي برادرم ساميار روش بود بيدار شدم اَه صدبار بهش گفتم يه آهنگ مخصوص بيدار شدن من بخون ولي انگار نه انگار عاشقشم ولي بعضي وقتا دوست دارم اون چشاي عسلي تيرشو کور کنم کور کنم از خود راضي تو اتاق خودش همش عکساشو زده منم که يه عکس دونفريمون که پارسال عيد گرفته بوديم زدم به ديوار اتاقم هر دومون وقتي ميخنديم خوشگلتر ميشيم سامي دماغش يکم شبيه عملياس ولي من دماغم به ترکيب صورتم مياد چشامم سبز و عسلي ولي تو فصالي مختلف تيره و روشن ميشه من قدم زياد از ساميار کوتاه تر نيست اون ۳۸۱ من ۳۶۸ اون اندامش هيکلي و ورزشکاري و من الغرم ساميار که خواننده و آهنگ ساز خيلي معروفه مادرم دکتر زنان و پدرمم يه فروشگاه ورزشي بزرگ داره منم امسال کنکور دادم و رتبه خوبي آوردم و داروسازي قبول شدم ساحره در زد و رفت تو اتاق:سمن بيداري؟ آره مامان ميبيني که ساميار ديشب نيومد خونه؟ از رو تخت بلند شدم و گفتم:نه رفت خونه خودش مامان ديوونم مگه؟!!۹۲سال سنشه هرکاري ميخواد ميتونه انجام بده به هيچکسم مربوطتو چرا نرفتي باهاش؟ نيست ميخواستي جلوشو بگيري تا خواننده نشه!!! درست صحبت کن سمن. نميخوام برين بيرون لطفا من چمه که نميتونم خواننده بشم؟ . چرا هيچي نميگي؟ تو جواب منو ميدوني چيه انتظار داري بزارم بري ولي نميشه مثل هميشه واسش چشم غره ميرم و اونم ميره بيرون بعد از چند دقيقه خدمتکارمون مياد

دانلود رمان نبایـد عاشق مـیشـدم pdf از SingerDemor با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان SingerDemor مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه

خلاصه رمان نبایـد عاشق مـیشـدم
رمان در مورد دختریه که تـوی خانواده ای با وضع مالی عالی هست و
برادراش خـواننده و خـودشم عاشق خـوانندگی ، ولی
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان رویای واقعی
قسمت اول رمان نبایـد عاشق مـیشـدم
بازم صبح ساعت۷با زنگ گوشيم که صداي برادرم ساميار روش بود بيدار شـدم اَه صدبار
بهش گفتم يه آهنگ مخصوص بيدار شـدن من بخـون ولي انگـار نه انگـار عاشقشم ولي بعضي وقتا
دوست دارم اون چشاي عسلي تيرشو کور کنم کور کنم از خـود راضي تـو اتاق خـودش همش
عکساشو زده منم که يه عکس دونفريمون که پارسال عيد گرفتـه بوديم زدم به ديوار اتاقم هر
دومون وقتي ميخنديم خـوشگلتر ميشيم سامي دماغش يکم شبيه عملياس ولي من دماغم به
ترکيب صورتم مياد چشامم سبز و عسلي ولي تـو فصالي مختلف تيره و روشن ميشـه من قدم
زياد از ساميار کوتاه تر نيست اون ۳۸۱ من ۳۶۸ اون اندامش هيکلي و ورزشکـاري و من
الغرم ساميار که خـواننده و آهنگ ساز خيلي معروفه مادرم دکتر زنان و پدرمم يه فروشگـاه
ورزشي بزرگ داره منم امسال کنکور دادم و رتبه خـوبي آوردم و داروسازي قبول شـدم
ساحره در زد و رفت تـو اتاق:سمن بيداري؟
آره مامان ميبيني که
ساميار ديشب نيومد خـونه؟
از رو تخت بلند شـدم و گفتم:نه رفت خـونه خـودش مامان ديوونم مـگـه؟!!۹۲سال سنشـه
هرکـاري ميخـواد ميتـونه انجام بده به هيچکسم مربوطتـو چرا نرفتي باهاش؟
نيست ميخـواستي جلوشو بگيري تا خـواننده نشـه!!!
درست صحبت کن سمن.
نميخـوام برين بيرون لطفا من چمه که نميتـونم خـواننده بشم؟
.
چرا هيچي نميگي؟
تـو جواب منو ميدوني چيه انتظار داري بزارم بري ولي نميشـه
مثل هميشـه واسش چشم غره ميرم و اونم ميره بيرون بعد از چند دقيقه خدمتکـارمون مياد

لینک دانلود رمان  نباید عاشق میشدم  

  • رمان های مشابه
  • عوامل و نویسنده
  • دیدگاه ها0

افزودن دیدگاه

هیج دیدگاهی ثبت نشده ;(