دانلود رمان هزار و یک شب گناه من  از SARINA

دانلود رمان هزار و یک شب گناه من  از SARINA

ژانر : -

هزار و یک شب گناه من همون جایی که شاهزاده قصه همیشه دختر فقیر و می خواست همون شهری که قد خود من بود از این دنیا ولی خیلی بزرگتر نه ترس سایه بود نه وحشت باد نه من گم می شدم نه یه کبوتر اول رمان هزار و یک شب گناه من اتومبیل مشکی رنگی وارد حیاط عمارت شدمرد سرخدمتکار روی پله های ورودی منتظر شد تا ماشین نزدیک شودچند لحظه بعد اتومبیل روبروی پله ها ایستاد و مردی که سرتاپا مشکی پوشیده و عینک دودی سیاهی هم بر چشم داشت از آن پیاده شداز پله ها باال آمد و پاکت سفید رنگی را به سرخدمتکار دادبعد هم بدون حرف از پله ها پایین رفتسوار بر اتومبیل از عمارت اشرافی خارج شد سرخدمتکار که الِک نام داشت نگاهی به پشت پاکت انداخت نامه از طرف جانسون بودبرگشت و وارد ساختمان شداز پله های عریض و سفید که مثل الماس میدرخشیدند باال رفت و به طبقه ی دوم رسیدراهروی طویل و تاریکی بودهر ۲متر یک در بود و کنارش یه المپ که نور کمی پخش می کرد الک به سمت اتاقی که در انتهایی راهرو بود رفت و در زدصدایی آمد:بیا داخل وارد شداین اتاق تاریک نبودبا وجود پنجره های قدی که نور را به داخل راه میدادند غرق نور بوداتاق نسبتا بزرگی بودپر از وسایل آنتیکیک کلکسیون اسلحه ی کمری داخل یک جعبه ی شیشه ای کنار میز کار قرار داشت الک به مردی نگاه کرد که پشت به او به منظره ی بیرون نگاه می کردداشت سیگار می کشید و اطرافش را دود غلیظی فرا گرفته بودالک گفت:قربان اون ….

دانلود رمان هزار و یک شب گناه من pdf از SARINA با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان SARINA مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه/جنایی

خلاصه رمان هزار و یک شب گناه من
همون جایی که شاهزاده قصه
همـیشـه دختر فقـیر و مـی خـواست
همون شـهری که قد خـود من بود
از این دنیا ولی خیلی بزرگتر
نه ترس سایه بود نه وحشت باد
نه من گم مـی شـدم نه یه کبوتر
رمان پیشنهادی:دانلود رمان پاراهور مرضیه یگـانه
قسمت اول رمان هزار و یک شب گناه من
اتـومبیل مشکی رنگی وارد حیاط عمارت شـدمرد سرخدمتکـار
روی پله های ورودی منتظر شـد تا ماشین نزدیک
شودچند لحظه بعد اتـومبیل روبروی پله ها ایستاد و مردی که
سرتاپا مشکی پوشیـده و عینک دودی سیاهی هم بر
چشم داشت از آن پیاده شـداز پله ها باال آمد و پاکت سفیـد
رنگی را به سرخدمتکـار دادبعد هم بدون حرف از پله ها
پایین رفتسوار بر اتـومبیل از عمارت اشرافی خارج شـد
سرخدمتکـار که الِک نام داشت نگـاهی به پشت پاکت انداخت
نامه از طرف جانسون بودبرگشت و وارد ساختمان شـداز
پله های عریض و سفیـد که مثل الماس مـیـدرخشیـدند باال رفت و
به طبقه ی دوم رسیـدراهروی طویل و تاریکی بودهر
۲متر یک در بود و کنارش یه المپ که نور کمـی پخش مـی کرد
الک به سمت اتاقـی که در انتـهایی راهرو بود رفت و در زدصدایی آمد:بیا داخل
وارد شـداین اتاق تاریک نبودبا وجود پنجره های قدی که نور
را به داخل راه مـیـدادند غرق نور بوداتاق نسبتا بزرگی
بودپر از وسایل آنتیکیک کلکسیون اسلحه ی کمری داخل
یک جعبه ی شیشـه ای کنار مـیز کـار قرار داشت
الک به مردی نگـاه کرد که پشت به او به منظره ی بیرون
نگـاه مـی کردداشت سیگـار مـی کشیـد و اطرافش را دود
غلیظی فرا گرفتـه بودالک گفت:قربان اون ….

لینک دانلود رمان هزار و یک شب گناه من  

  • رمان های مشابه
  • عوامل و نویسنده
  • دیدگاه ها0