رمان درباره دختری بنام مهدیسه که سر لج و لجبازی با دوستاش به شکل پسر به عنوان گارسون وارد یه رستوران میشه و اونجا …… اول رمان پرنس رویایی من باصدای جیغ مامان از خواب پریدم تو موهای بلند و آشفته ام چنگی زدم و باحالی زار گفتم: واییییی ماماااااان چرا نمیزاری بخوابم من نمیدونم چه گناهی کردم که هرصبح باید باشما دوتا کلنجار برم _ زهرمار پاشو ببینم مدرست دیر شد باحالی زار ازتختم جدا شدم و شروع کردم غرزدن، وبه سمت دستشویی رفتم اه اه کی این مدرسه تموم میشه راحت شم خسته شدم یهویی به طرز اسرایئلی در دستشویی باز کردم که داد ماهان رفت بالا ماهان:هووووووییییی مگه کورییییی آب دهنم با صدا قورت دادم گفتم کور خودتی حواسم نبود خووو ماهان :عمته تو که هیچوقت حواس درس حسابی نداری مهدیس:اونم هس توام هستی بعدشم کور شود گوشی که نمیشنود ماهان ازدستشویی اومد بیرون همنجور که دستاشو با لباسش خشک میکرد گفت: معلومه حالت خوش مهدیس :به کوری چشم تو خیلیممممممم خوبم چش غره ایی رفت و گفت معلووووومه بروبابایی نثارش کردم پریدم تو دستشویی که صداشو شنیدم که میگفت چرا در رفتی وایسا تا جوابت بدممم گفتم نمیخام برو برووووو تمرکزم بهم نریز نه که رو پروژه خیلی مهم کار میکنم ممکنه خراب شه یهو صدای خنده بلند ماهان شنیدم که گفت بمیری توووووو مهدیسسس آدم نمیشی مهدیس:اولا تامن حلوا و خرما تورو نخورم که نمیمیرم داداشیییی جونممم دوما من اگه آدم شم تو تنها میشی نگران توامن صدای بلند ماهان شنیدم که میگفت مردشور تو رو ببرم نکبت توام خواهری غزمیت خنده ام گرفت
دانلود رمان پرنسس رویایی من pdf از مهرناز صالحی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان مهرناز صالحی مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه/طنز/کلکلی/هیجانی
خلاصه رمان پرنسس رویایی من
رمان درباره دختری بنام مهدیسه که سر لج و لجبازی
با دوستاش به شکل پسر به عنوان گـارسون وارد یه رستـوران مـیشـه و اونجا ……
رمان پیشنهادی:دانلود رمان ترمه فاطمه حیـدری
قسمت اول رمان پرنسس رویایی من
پرنس رویایی من
باصدای جیغ مامان از خـواب پریـدم تـو موهای بلند و آشفتـه ام چنگی زدم و باحالی
زار گفتم: واییییی ماماااااان چرا نمـیزاری بخـوابم
من نمـیـدونم چه گناهی کردم که هرصبح بایـد باشما دوتا کلنجار برم _
زهرمار پاشو ببینم مدرست دیر شـد باحالی زار ازتختم جدا شـدم و
شروع کردم غرزدن، وبه سمت دستشویی رفتم اه اه کی این مدرسه تموم مـیشـه راحت
شم خستـه شـدم
یهویی به طرز اسرایئلی در دستشویی باز کردم که داد ماهان رفت بالا
ماهان:هووووووییییی مـگـه کورییییی
آب دهنم با صدا قورت دادم گفتم کور خـودتی حواسم نبود خـووو
ماهان :عمتـه تـو که هیچوقت حواس درس حسابی نداری
مهدیس:اونم هس تـوام هستی بعدشم کور شود گوشی که نمـیشنود
ماهان ازدستشویی اومد بیرون همنجور که دستاشو با لباسش خشک مـیکرد گفت:
معلومه حالت خـوش مهدیس :به کوری چشم تـو خیلیممممممم خـوبم
چش غره ایی رفت و گفت معلووووومه
بروبابایی نثارش کردم پریـدم تـو دستشویی
که صداشو شنیـدم که مـیگفت چرا در رفتی وایسا تا جوابت بدممم
گفتم نمـیخام برو برووووو تمرکزم بهم نریز نه که رو پروژه خیلی مهم کـار مـیکنم ممکنه
خراب شـه
یهو صدای خنده بلند ماهان شنیـدم که گفت بمـیری تـوووووو مهدیسسس آدم نمـیشی
مهدیس:اولا تامن حلوا و خرما تـورو نخـورم که نمـیمـیرم داداشیییی جونممم دوما من
اگـه آدم شم تـو تنها مـیشی نگران تـوامن
صدای بلند ماهان شنیـدم که مـیگفت مردشور تـو رو ببرم نکبت تـوام خـواهری غزمـیت
خنده ام گرفت
هیج دیدگاهی ثبت نشده ;(