پریا برای سادگیت قصه ی زندگی پریا دختری با شخصیتی وابسته و خجالتی و آغاز آشنایی او با امیر پسری خود ساخته و مقتدر که با ازدواج آنها بخاطر عشق به سادگی های او داستان آغاز میشود و حالا که ۶ ماه از ترک امیر بعد از ۴ سال و نیم زندگی مشترک روایت مرور خاطرات لحظه به لحظه افکار و اشتباهات پی در پی او در زندگی با وجود عشق شدید این دو و تفاهم و درک متقابل نسبت به هم که چگونه به سوء تفاهم و نفرت از یکدیگر انجامید در این بین زندگی پریا با زندگی پیرمرد همسایه و آشنایی با خاطرات بسیار تلخ او عوض میشود و به جنبه دیگری از زندگی پی میبرد آیا او موفق میشود نظر امیر را برگرداند؟! کتاب زیبائیست خواندنش را توصیه می کنم. اول رمان پریا برای سادگیت بعدم یه دل سیر بغلش کردمنه دیگه بدون شما دوتا هرگزززخب دیگه دلی حاال بدونه ما میری مسافرت اره؟؟ دالرام بلند شد و لباساشو عوض کرد منم عوض کردم یه شلواره جین خاکستری با تی شرت خاکستری موهامم دورم باز گذاشتم بعدم مارال اومدو یه نیم ساعتی تو اتاق با هم سه تایی حرف زدیم -چشم حنا جونم االن میااایمبچه ها بیاید کمک کنید ناهارو بکشیم واااای اخ جوون فسنجون . شروع کردیم به چیدن میزو دایی محمد و عمو فرید )شوهرخالم(هم رسیدن ناهارو با شوخیا و مسخره بازیه مانی و مارال خوردیم مثه قدیما همون موقع ها که هممون تو این خونه جمع میشدیم دلم تنگ شده بود واسه این روزایه خوووب -بچه ها برنامه فرداتون چیه -هیچی تو برنامه ای داری
دانلود رمان پریا برای سادگیت pdf از ندا بشر دوست با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان ندا بشر دوست مـیباشـد
موضوع رمان عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان پریا برای سادگیت
قصه ی زندگی پریا دختری با شخصیتی وابستـه و خجالتی و آغاز آشنایی او با امـیر
پسری خـود ساختـه و مقتدر که با ازدواج آنها بخاطر عشق به سادگی های او داستان آغاز مـیشود و
حالا که ۶ ماه از ترک امـیر بعد از ۴ سال و نیم زندگی مشترک روایت مرور خاطرات
لحظه به لحظه افکـار و اشتباهات پی در پی او در زندگی با وجود عشق شـدیـد
این دو و تفاهم و درک متقابل نسبت به هم که چگونه به سوء تفاهم و نفرت از یکدیگر انجامـیـد
در این بین زندگی پریا با زندگی پیرمرد همسایه و آشنایی با خاطرات بسیار تلخ او عوض مـیشود و
به جنبه دیگری از زندگی پی مـیبرد آیا او موفق مـیشود نظر امـیر را برگرداند؟! کتاب زیبائیست خـواندنش را تـوصیه مـی کنم.
رمان پیشنهادی:دانلود رمان شوکران هوس مسیحه زادخـو
قسمت اول رمان پریا برای سادگیت
بعدم یه دل سیر بغلش کردمنه دیگـه بدون شما دوتا
هرگزززخب دیگـه دلی حاال بدونه ما مـیری مسافرت اره؟؟
دالرام بلند شـد و لباساشو عوض کرد منم عوض کردم
یه شلواره جین خاکستری با تی شرت خاکستری موهامم دورم باز گذاشتم
بعدم مارال اومدو یه نیم ساعتی تـو اتاق با هم سه تایی حرف زدیم
-چشم حنا جونم االن مـیااایمبچه ها بیایـد کمک کنیـد ناهارو بکشیم
واااای اخ جوون فسنجون .
شروع کردیم به چیـدن مـیزو دایی محمد و عمو فریـد )شوهرخالم(هم رسیـدن
ناهارو با شوخیا و مسخره بازیه مانی و مارال خـوردیم مثه قدیما
همون موقع ها که هممون تـو این خـونه جمع مـیشـدیم
دلم تنگ شـده بود واسه این روزایه خـوووب
-بچه ها برنامه فرداتـون چیه
-هیچی تـو برنامه ای داری
هیج دیدگاهی ثبت نشده ;(