یه مرد مردی از تبار خون مردی با چشمان ماورایی مردی که قدرت و سرعتی فراتر از انسانهای دیگه به ارث برده بود مردی متفاوت از تمام انسانهای دیگه مردی که متمایز بود و ناگریز از تغییری هزار ساله مردی که هزاران سال پیش در تابوت خود چشمانش را باز کرد و به دنیای تاریکی خوشامد گفت ابرای خاکستری و تیره که سرتاسر آسمونو پوشونده بودن کم کم قطرهها رو مهمون زمین کردن صدای رعد و برق بلندی به گوش رسید و شُر شُرِ آروم قطرهها تندتر از تند شد خیابون و پیادهرو ها خلوت شدن همهی مردم سریع حرکت کردن تا از دست سیل و طوفانی که به راه بود در امان بمونن ولی زیر اون قطرههای تند و تیز یک نفر بر خلاف بقیهی مردم آروم قدم میزد پالتوی مشکی رنگش زیر بارون تیرهتر شده بود موهاش نمناک شده بودن و چند تار روی پیشونی سفیدش تاب میخورد نگاهشو به زمین دوخت و به گودالای لباب از آب نگاه کرد با استشمام بویی لباشو بهم فشرد دستاشو مشت کرد و نگاهشو بالا گرفت – ببخشید آقا میشه بهم کمک کنید…//
دانلود رمان چشمان آتش کشیـده pdf از نامشخص با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان نامشخص مـی باشـد
موضوع رمان:عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان
یه مرد مردی از تبار خـون مردی با چشمان ماورایی مردی که قدرت و سرعتی فراتر از انسانهای دیگـه به ارث برده بود مردی متفاوت از تمام انسانهای دیگـه مردی که متمایز بود و ناگریز از تغییری هزار ساله مردی که هزاران سال پیش در تابوت خـود چشمانش را باز کرد و به دنیای تاریکی خـوشامد گفت
ابرای خاکستری و تیره که سرتاسر آسمونو پوشونده بودن کم کم قطرهها رو مهمون زمـین کردن صدای رعد و برق بلندی به گوش رسیـد و شُر شُرِ آروم قطرهها تندتر از تند شـد
خیابون و پیادهرو ها خلوت شـدن همهی مردم سریع حرکت کردن تا از دست سیل و طوفانی که به راه بود در امان بمونن
ولی زیر اون قطرههای تند و تیز یک نفر بر خلاف بقـیهی مردم آروم قدم مـیزد پالتـوی مشکی رنگش زیر بارون تیرهتر شـده بود موهاش نمناک شـده بودن و چند تار روی پیشونی سفیـدش تاب مـیخـورد نگـاهشو به زمـین دوخت و به گودالای لباب از آب نگـاه کرد با استشمام بویی لباشو بهم فشرد دستاشو مشت کرد و نگـاهشو بالا گرفت
– ببخشیـد آقا مـیشـه بهم کمک کنیـد…//
هیج دیدگاهی ثبت نشده ;(