مدتی بود که از کرشمه خبری نبود! بعد از اینکه پدرش یعنی قربان توی باغ آقای کامکار یعنی پدر امیرحسین مشغول بکار شد کرشمه و مادرش یبار اومدن مغازه و تشکر کردنو رفتن بعد از اون چند روزی بود که تقریبا هر روز کرشمه از جلوی مغازه رد میشد گاهی اوقات یه سلامیم میکردو میرفت.. اما الان حدودا یک ماهی میشد که اصلا نیومده بود.. امیرحسین یه جورایی به اون رفت و آمدا عادت کرده بودو الان یکم براش سخت بود به این نیومدنا و نرفتنا عادت کنه! خودشم نمیدونست اما آروم آروم داشت یه سری اتفاقا تو قلبش میفتاد! تقریبا هر روز امیرحسین منتظر بود که کرشمه حداقل از جلو موبایل فروشی رد شه.. اول رمان کمیل یه چیزایی رو حس میکرد و میدید که امیر هر روز داره بی قرار تر میشه..میفهمید که رفتارای امیرحسین داره تغییر میکنه!!اون امیر حسین خوش برخورد و خوش رو یواش یواش داشت تبدیل به آدمی میشد زود از کوره در میره و کلافه اس! اما خود امیرحسین متوجه این تغییرات نمیشد شاید چون نمیرونست داره عاشق میشه! بعد از گذشت حدود یک ماه بلاخره یه روز عصر ورشمه اومد تو مغازه!!امیرحسین با دیدن کرشمه انگار دنیا رو بهش دادن اصلا ازین رو به اون رو شد!! شد همون امیرحسین سابق!! سلام خوبین!!؟ سلام ممنون خیلی خوش اومدین..شما خوبین!؟ ممنون خوبم خداروشکر..معلومه که خوبین..خوبین که به ما سرنمیزنین!!معلوم هست کجایین ببخشید یه مدتی هست واقعا گرفتارم خواهر کوچیکم و داداشم میرن مدرسه منم تو خونه با مادرم زعفران پاک میکنم هر سال این موقع با مادرم زعفرون میاریم….
دانلود رمان کرشمه جلد دوم pdf از کمال فرزادپور با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان کمال فرزادپور مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان کرشمه جلد دوم
مدتی بود که از کرشمه خبری نبود!
بعد از اینکه پدرش یعنی قربان تـوی باغ
آقای کـامکـار یعنی پدر امـیرحسین مشغول
بکـار شـد کرشمه و مادرش یبار اومدن
مغازه و تشکر کردنو رفتن بعد از اون
چند روزی بود که تقریبا هر روز کرشمه از
جلوی مغازه رد مـیشـد گـاهی اوقات یه
سلامـیم مـیکردو مـیرفت..
اما الان حدودا یک ماهی مـیشـد که اصلا
نیومده بود..
امـیرحسین یه جورایی به اون رفت و
آمدا عادت کرده بودو الان یکم براش
سخت بود به این نیومدنا و نرفتنا عادت
کنه!
خـودشم نمـیـدونست اما آروم آروم داشت
یه سری اتفاقا تـو قلبش مـیفتاد!
تقریبا هر روز امـیرحسین منتظر بود که
کرشمه حداقل از جلو موبایل فروشی رد
شـه..
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان گریه مـیکنم برات
قسمت اول رمان کرشمه جلد دوم
کمـیل یه چیزایی رو حس مـیکرد و مـیـدیـد
که امـیر هر روز داره بی قرار تر
مـیشـه..مـیفهمـیـد که رفتارای امـیرحسین
داره تغییر مـیکنه!!اون امـیر حسین خـوش
برخـورد و خـوش رو یواش یواش داشت
تبدیل به آدمـی مـیشـد زود از کوره در
مـیره و کلافه اس!
اما خـود امـیرحسین متـوجه این تغییرات
نمـیشـد شایـد چون نمـیرونست داره عاشق
مـیشـه!
بعد از گذشت حدود یک ماه بلاخره یه
روز عصر ورشمه اومد تـو مغازه!!امـیرحسین با دیـدن کرشمه انگـار دنیا رو
بهش دادن اصلا ازین رو به اون رو شـد!!
شـد همون امـیرحسین سابق!!
سلام خـوبین!!؟
سلام ممنون خیلی خـوش اومدین..شما
خـوبین!؟
ممنون خـوبم
خداروشکر..معلومه که خـوبین..خـوبین
که به ما سرنمـیزنین!!معلوم هست
کجایین
ببخشیـد یه مدتی هست واقعا گرفتارم
خـواهر کوچیکم و داداشم مـیرن مدرسه
منم تـو خـونه با مادرم زعفران پاک مـیکنم
هر سال این موقع با مادرم زعفرون
مـیاریم….
هیج دیدگاهی ثبت نشده ;(