کیستار بهنام توی تابستون تصمیم می گیره به باشگاه تکواندو بره هومن فرشاد آرمین و رابین چهار پسر گروه نحس هم توی این باشگاه حضور دارن آشنایی کاملا ناخواسته و تصادفی این پسر با گروه نحس باعث میشه دانلود رمان لالایی پیانو مسیحه زادخو متن اول رمان کیستار سالن تو سکوت بدي فرو رفته بود و اجازه ي هیچ تقلبی رو نمی داد مستاصل به فرشاد خیره شدم سرش پایین بود و با سرعت ۲۴۰ روي برگه چیزي می نوشت زیر چشمی نگاهی به مراقب انداختم؛ حواسش به ما نبود زیر لب گفتم فري فري لعنتی چرا نگاه نمی کرد کمی بلند تر گفتم فرشاد تکونی خورد و بهم خیره شد زمزمه وار پرسید با صداي هیسس مراقب سریع سرمونو انداختیم پایین و به برگه هامون خیرهکدوم سوال شدیم براي هزارمین بار خودمو لعنت کردم که چرا سریال کره اي رو به خوندن زمین ترجیح دادم صداي فرشاد تو گوشم پیچید بهنام سریع بهش خیره شدم بنال کدوم سوال دوازده و پنج و شش و هفت و ده! چند بار پلک زد چشامو مظلوم کرد میفتم کمکم کن مراقب داد زد چه خبره اون ور ما رو می گفت چشم گردوندم و دوباره به برگه ام خیره شدم با یه حساب سر انگشتی فهمیدم با زور تقلب و چرت و پرت نوشتن؛ اگه خدا و احمدي بهم رحم کنن شاید ۱۰ می گرفتم تازه شاید اه جگر سوزي کشیدم اي بسوزه صدا و سیما که من رو بیچاره کرد دیدي دیدي تجدید شدم دیدي تروخدا ا ا ا اخه کدوم محصلی موقع امتحانا میره فیلم و سریال می خره اونم ۲۴
دانلود رمان کیستار pdf رابین با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان رابین مـیباشـد
موضوع رمان عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان کیستار
بهنام تـوی تابستـون تصمـیم مـی گیره به باشگـاه تکواندو بره
هومن فرشاد آرمـین و رابین چهار پسر گروه نحس هم تـوی این باشگـاه حضور دارن
آشنایی کـاملا ناخـواستـه و تصادفی این پسر با گروه نحس باعث مـیشـه
دانلود رمان لالایی پیانو مسیحه زادخـو
متن اول رمان کیستار
سالن تـو سکوت بدي فرو رفتـه بود و اجازه ي هیچ تقلبی رو نمـی داد مستاصل به
فرشاد خیره شـدم سرش
پایین بود و با سرعت ۲۴۰ روي برگـه چیزي مـی نوشت
زیر چشمـی نگـاهی به مراقب انداختم؛ حواسش به ما نبود زیر لب گفتم
فري فري
لعنتی چرا نگـاه نمـی کرد
کمـی بلند تر گفتم
فرشاد
تکونی خـورد و بهم خیره شـد زمزمه وار پرسیـد
با صداي هیسس مراقب سریع سرمونو انداختیم
پایین و به برگـه هامون خیرهکدوم سوال
شـدیم
براي هزارمـین بار خـودمو لعنت کردم که چرا سریال کره اي رو به خـوندن زمـین
ترجیح دادم
صداي فرشاد تـو گوشم پیچیـد
بهنام
سریع بهش خیره شـدم
بنال کدوم سوال
دوازده و پنج و شش و هفت و ده!
چند بار پلک زد چشامو مظلوم کرد مـیفتم کمکم کن
مراقب داد زد
چه خبره اون ور
ما رو مـی گفت چشم گردوندم و دوباره به
برگـه ام خیره شـدم با یه حساب سر
انگشتی فهمـیـدم با زور تقلب و
چرت و پرت نوشتن؛ اگـه خدا و احمدي بهم رحم کنن شایـد ۱۰ مـی گرفتم تازه شایـد
اه جگر سوزي کشیـدم اي بسوزه صدا و سیما که من رو بیچاره کرد دیـدي
دیـدي تجدیـد شـدم دیـدي تروخدا
ا ا ا اخه کدوم محصلی موقع امتحانا مـیره فیلم و سریال مـی خره اونم ۲۴قسمت
خدا بابا منو مـی کشـه که
حاال بهنام مـی مردي این اخري امتحانت رو مـیـدادي
بعد مـی نشستی
هیج دیدگاهی ثبت نشده ;(