باران که پدرش در یک اختلاس دست دارد، دوست پدرش (همسر دوم مادرش) میخواد او را بدزد و به عربها بفروشد پدر و مادرش ده ساله پیش از هم طلاق گرفتند و او هیچگاه همسر جدید مادرش را ندیده است! حالا روز عقدش با پرهام، عکسهایی به دست پرهام میرسد که اثبات جعلی بودن آنها کار سختی است، مراسم بهم میخورد، پرهام و مادر بزرگ باران (بی بی) با دیدن آن عکسها بدحال میشوند و ...
دانلود رمان ساقه های رقصان اثر پروانه قدیمی با بهترین کیفیت pdf
رمان بینظیر ساقه های رقصان اثر پروانه قدیمی هم اکنون در سایت بزرگ بیست رمان
خلاصه رمان ساقه های رقصان
درمانده و خسته از روزگار راھی خانه شد. سه روز تمام در بیمارستان ماندن تمام رمقش را کشیده بود. باید برای فردا تجدید قوا می کرد. دلش کمی آرامش می خواست… از دنیا و خدای خودش ھمین یک چیز را طلبکار بود. وارد خانه که شد دم در زانو زد. جانی برای حرکت بیشتر نداشت. ھمانجا روی زمین مانند جنین در خود جمع شد. این خانه ھم ھوای نفس ھای بی بی را کم داشت. دیگر مانند گذشته احساس خوبی نداشت. نبودش در خانه غم سنگینی را روی شانه هایش ھوار کرده بود.
صدای زنگ تلفن سکوت سرد خانه را شکست. بی رمق تر از آن بود که به خود زحمت جواب دادن را بدھد. چشمانش را بست و نفس عمیقی کشید. دیگر ھیچ کس را نداشت تا برایش مهم باشد. ھمان طور که او برای کسی ارزش نداشت. در آن سه روز افکار گوناگونی به مغزش ھجوم آورده بود. بعد از انجام کارھایش باید به کارھایی که اھدافش در آن ھا خلاصه میشد می پرداخت. تلفن روی منشی تلفنی رفت. صدا، صدای پیمان بود… ههه پیمان نه پرھام!!! -دختره ی بی عقل کدوم گوری ھستی.
که نه تو خونه پیدات میشه نه تلفنات رو جواب میدی؟… اگه یه حالی ھم از پرھام بپرسی زمین به آسمون نمیاد… خیر سرت دیگه زنش ھستی… بیب…. قطره ای اشک از گوشه ی چشمانش چکید و به سمت شیقیقه اش سر خورد . آھی کشید و ھمانطور که به چراغ قرمز چشمک زن تلفن خیره شده بود خوابش برد. ساعت ٥ بعد از ظهر بود که از خواب بیدار شد. سردرد امانش را بریده بود. بدون بالش خوابیدن و کج ماندن سرش چنین عواقبی ھم داشت. نگران برنامه ی فردا بود. باید با رادمهر (وکیل پدرش) تماس می گرفت….
رمان چاپ شده میباشد
دانلود رمان ساقه های رقصان اثر پروانه قدیمی
هیج دیدگاهی ثبت نشده ;(