دانلود رمان زندگی مشروط نوشته شیوا بادی

دانلود رمان زندگی مشروط نوشته شیوا بادی

ژانر :

تیام عاشق دختر عمویش نفس است، اما نفس دنبال عشق واقعیست و علاقه ای به تیام به عنوان عشق و همسفر زندگی ندارد، دوس دارد عشق را درک کند، تیام این موضوع که جواب رد از نفس شنیده را با دوستش اشکان در میان میگزارد و اشکان به تیام پیشنهاد میدهد که نفس را با شخص دومی امتحان کند و سر این موضوع شرط میبندند، تیام نظرش این است که نفس دختر مستقلی است و اصلا در فاز عشق و عاشقی نیست و اشکان نظرش این است که نفس اصلا تیام را دوس ندارد و …

  • کیفیت PDF
  • تعداد صفحه 1001

دانلود رمان زندگی مشروط نوشته شیوا بادی pdf

دانلود pdf رمان زندگی مشروط بسیار عاشقانه و خوش قلم در بیست رمان

ورژن کامل رمان زندگی مشروط با بیشترین کیفیت صفحه و تعداد

تیام عاشق دختر عمویش نفس است، اما نفس دنبال عشق واقعیست و علاقه ای به تیام به عنوان عشق و همسفر زندگی ندارد، دوس دارد عشق را درک کند، تیام این موضوع که جواب رد از نفس شنیده را با دوستش اشکان در میان میگزارد و اشکان به تیام پیشنهاد میدهد که نفس را با شخص دومی امتحان کند و سر این موضوع شرط میبندند، تیام نظرش این است که نفس دختر مستقلی است و اصلا در فاز عشق و عاشقی نیست و اشکان نظرش این است که نفس اصلا تیام را دوس ندارد و …

تکه ای داستان رمان زندگی مشروط نوشته شیوا بادی :

لباس ساده اما مناسبی پوشید و آرایش کمی کرد خانه را با مادرش تمییز کرد و منتظر مهمانان شد گویی مثل رباط ، برنامه ای به او داده باشند تا انجام دهد با آمدن خانواده ی عمو ناصرش ، با همه شان سلام و احوال پرسی کرد و سرما خوردگی را بهانه ای برای عدم روبوسی ! نگاه خیره ی تیام ، تمام مدت رویش بود و این معذبش میکرد

با خودش که تعارف نداشت نمیتوانست نگاه تیام را تاب بیاورد نگاهش سنگین بود و همچون دو وزنه روی دوشش سنگینی میکردبه مادرش کمک کرد و پذیرایی کرد … همه از هر دری حرف زدند و تنها تیام و نفس سکوت کرده بودند هیچ چیزشان شبیه نوعروس و نو داماد نبود و این باعث اخم های منصور شده بود در آخر برای اینکه فرصتی به این دو جوان داده باشد ، رو به نفس کرد و با لبخند صدایش زد

_ بابا جان ، حرفهای ما از کار و کاسبی و آب و هواس … شما دو تا برید تو اتاق حرفهای خودتونو بزنید و برای کارهای عروسی تون برنامه ریزی کنید ! بهت در نگاه نفس نشست و شادی در نگاه تیام … و این چیزی نبود که از چشمان تیز بین منصور دور بماند ! با تایید بقیه ، هر دو به اتاق نفس رفتند و به محض ورودشان تیام در اتاق را بست و با لبخند به نفس نگاه کرد.

_ چرا دروغ گفتی؟! _ دروغ ؟! _ اینکه سرما خوردی ! نفس که تازه دوزاری اش افتاده بود ، ابرویی بالا داد و لبخند زد _ فردا که با گلو درد بیدار شدی بهت میگم دروغ گفتم یا راست ! روزهای خوب می آمدند و به سرعت میگذشتن… روزهایی که خبری از اشکان نبود و تیام مشق عاشقی تمرین میکرد روزهایی که آرامش عجیبی داشتن و واهمه ی طوفان بعد از آن !

میعاد به خواستگاری لینا رفته و جواب مثبت گرفته بود ، قرار بود یک هفته ی دیگر نامزدی شان باشد … لینا خوشحال بود و نفس انتقام گرفتن را به بعد موکول کرده بود تیام از این آرامشی که در زندگی شان شکل گرفته خوشحال بود و دیگر برای تصاحب نفس پافشاری نمیکرد صبوری را در پیش گرفته بود و نتیجه بهتری دیده بود

برنامه اش تغییر کرده و دیگر نمیخواست با لجبازی به نفس بفهماند که همسرش است ، فقط میخواست او را عاشق خود کند ، طوری که ظلم تیام را برای همیشه فراموش کند با لبخند گوشی اش را برداشت و شماره نفس را گرفت نفس که این روزها بیشتر خانه ی پدرش بود ، با بی حالی گوشی را جواب داد

خرید رمان زندگی مشروط نوشته شیوا بادی

قیمت 21 هزار تومان

  • باکس دانلود
  • رمان های مشابه
  • عوامل و نویسنده
  • دیدگاه ها0

افزودن دیدگاه

هیج دیدگاهی ثبت نشده ;(