ژانر‌ها: دانلود رمان اجتماعی

دانلود رمان سونات مهتاب اثر آتوسا ریگی

اولین روز ورد آیدا به دانشگاه با استادی است که پسر عمه ی اوست، پسرعمه ایی که هفت سال پیش نامزد آیدای ۱۷ ساله بود، درست روز عقد آیدا به دلیل کاملا بچه گانه ایی عقد را بهم میزند و محکوم به تنهایی و طرد شدن میشود، حالا بعد از این همه سال دیداری دوباره با او درحالیکه آیدا کاملا تغییر کرده و ...

دانلود رمان پاییز ولگرد اثر اعظم کلانتری

عاشور، دل به خواهر زاده همسر پدربزرگش (آرام دخت) داده است، حسی میانشان ریشه داشت که با قد کشیدن جفتشان، درخت خواستنشان هم تناور شده بود حالا عاشور برای خواستکاری اقدام کرده بوده که در مراسم پدرِ آرام دخت مخالفت خود را اعلام میکند این در حالیست که هیچکدام نمیدانند علت این کینه و نه گفتن چیست ..

دانلود رمان بز کوهی اثر مریم حق پرست

روایت جذاب زندگی دختری چوپان است که بنابر مسائلی از تهران به روستا نزد دایی خود رفته است، درآنجا به چوپانی مشغول است او بخاطر قدرت بدنی و سرعت و مهارتش در بالارفتن از راه های صعب العبور، به بز کوهی معروف شده است! مهتاب در تمام مدتِ چوپانی درس میخواند و بامهارت نقاشی میکند تا در دانشگاه هنر تهران قبول میشود، ولی راضی کردن دائی اش برای رفتن به دانشگاه از هرکاری سخت تر است ...

دانلود رمان مردی که شناخته نشد اثر زهرا راستگو

فاطمه دچارعشقی یک طرفه و ممنوعه میشود که او را اسیر کرده است، عاشق سموئیل با دینی متفاوت که اخلاقِ خاص و مرموزی دارد میشود! ولی در مقابل چشم های فاطمه اتفاقات خاصی بین سموئیل و دخترخاله ش می افتد که حسابی فاطمه را عصبی می کند تا اینکه ...

دانلود رمان عموزاده (آهوی چشم سفید) اثر مهدخت مرادی

آهو صرافیان دختری لجباز و یک دنده که در کنـار دو خصوصیت قبلی، خودساخته و دارای قلبی مهربان است. رابطه ی عـمیق تنگاتنگ او با کوچک ترین عمویش باعث ایجاد حس صمیمیت و وابستگی عمیقی میان آن دو می‌شود! این میان ماهان عمـوزاده ی آهو که سال‌هاست به هر دری زده تا دست در دست عموزاده اش راهی خانه بخت شود این بار مصمم تر از قبل قلب و احساس اش را پیش کش می‌کند آن هم دقیقا زمانی که میکائیل عموی ته تغاری ناخواسـته و بدور از چشم همه دل در گرو برادرزاده بسته! دل‌دادگی که راز ها برملا میکند و سنـت ها می‌شکند… در ادامه با ماهمراه باشید و هم قدم شوید تا قدم به قدم ورق بزنیم قصه ی عشق و دلبستگی که که نامـش را عموزاده نهادند…

دانلود رمان رگا اثر شبنم اعتمادی

داستان دختری به نام ترانه است که توی هفت سالگی بخاطر بی آبرویی و تعرض پدرش به یک دختربچه، شبانه بامادرش از شهرشان فرار میکنند، سال ها ترانه و مادرش به صورت ناشناس و با سختی زندگیشان را سپری می کنند تا اینکه ناگهان سرو کله‌ی یک مزاحم پیدا میشود، کسی که باعث میشود سه مرد به طور عجیبی وارد زندگی اش بشوند و درگیر یک جدال عشقی بین دو برادر میشود که به بهانه انتقام …

دانلود رمان رخ سوخته از اعظم فهیمی

داستانی از نفرت و انتقام، زندگی دختری با ظاهر و چهره ای که همه اونو زشت میدونند، اما به واسطه آشنایی با بهزاد زندگی اش دستخوش تغییراتی می شود، بهزاد پسری خوش گذران است که برای دست به سر کردن شهره و برانگیختن حسادت او برکه را درگیر عشق یک طرفه ای می کند، که در نهایت منجر به ریختن اسید به صورتش توسط شهره می شود، با جراحی های متعدد با عنوان مدلی فشن به نام پرستو وارد زندگی بهزاد می شود اما …

دانلود رمان سعادت آباد بهاره حسنی

داستان زندگی سوزان، که عاشق پسر عمویش زستان می شود و و از او باردار می شود، این حس کاملا دو طرفه بوده اما مشکلاتی اتفاق می افتد که باعث جدایی شان می شود و رستان سوزان را ترک می کند و طی یکماه خبر ازدواجش به سوزان می رسد و به اجبار باید بچه را سقط کند و از خانواده طرد می شود و چند سال به دستور پدر و عمویش به تنهایی زندگی کردن محکوم می شود، حالا بعد از گذشت 12 سال زستان با دخترش بر می گردد و پرده از راز ها برداشته می شود …

دانلود رمان سر دلم را به سر دارت آویخته ام اثر هانیه وطن خواه

کمند دختر عجیب خاندان حشمت ها با ننگی ناخواسته، برای رسیدن به آمال و آرزوهایش و جلوگیری از دعوای فی مابین ، درگیر قرارداد متفاوت و عجیب خاندان میران ها می شود، اکنون که به ثبات شغلی و مهارت در آرایشگری و مدیریت آن رسیده، برای گرفتن حق و حقوقش وادار به معامله می‌شود، معامله ای که با اهدای کلیه اش همراه است و این بین …

دانلود رمان ستی اثر پاییز

هاتف، مجرمی سابقه‌دار، مردی خشن و بی‌رحم که در مسیر فرار از کسایی که قصد کشتنش را دارند مجبور به اقامت اجباری در خانه زنی جوان می‌شود، مردی درشت‌ قامت و زورگو در مقابل زنی مظلوم و آرام که صدایش به جز برای گفتن «چشم‌» شنیده نمی‌شود …

دانلود رمان شبیه زنجیریم اثر نصیبه رمضانی

داستان ماهورا، یک دختر موفق در کارش است، حیطه کاری خودش را دارد و هفته هایش را کنار رعنا و میعاد می‌گذراند. تا اینکه میعاد برای یک قرار کاری و برای دو روز می رود. اما بعد از دو روز و حتی یک هفته برنمی‌گردد، همین بیخبری از میعاد باعث می‌شود ماهورا از کارهای میعاد سر در بیاورد و پای رفت و آمد و آمد که همیشه از او دور بود، به حریم زندگی ماهورا باز شود …

دانلود رمان شب نشینی پنجره های عاشق اثر گلناز فرخ نیا

حکایت دختری به نام سایه را که از دانشگاه اخراج شده، اما از اون جایی که سابقه بدش فرصت انجام خیلی از فعالیت ها رو از اون گرفته، به پیشنهاد یکی از اطرافیانش به سراغ شغل آشپزی میره، او در خونه هایی که بهش پیشنهاد داده میشه، شروع به کار می کند، در این بین مردی عجیب و بدخلق که از قضا درگیری های زناشویی بسیاری هم داره، سر راه سایه قرار می گیره …

دانلود رمان شقایق خزان دیده اثر زینب حائری

شقایق خزان دیده داستان دختری است به نام شقایق که از طرف خانواده اش به شدت با کمبود محبت روبروست، در این بین با خواهر و برادری به نام مهتاب و شهاب آشنا می‌شود و طی دوستی با آنها به راز بزرگی در زندگی اش پی می‌برد و توسط شهاب مسیر زندگی اش تغییر می کند، رمان عاشقانه و پر از ماجرا که ذهن مخاطب را درگیر خود می کند، قصه عشق دو عاشق دلباخته، گاه اشک و سوز هجران و گاه شور و شوق دیدار …

دانلود رمان شهرزاد اثر مریم جلالی

شهراد پسر جذاب، پولدار و البته انحصارطلبیه که سالهاست عاشق ممنوعه زندگیش شده، دختری دلبر و شیطون به نام شهرزاد که همخونه اش هست و همه حتی خود اون دختر فکر می کنند خواهر و برادر هستند، شهراد به دلیل اینکه شهرزاد نمی دونه نسبتش باهاش چیزی به جز اونیه که تو شناسنامه هاشون نوشتن، برخلاف اینکه قلبش رو بهش بدجور باخته و تموم ذهنش رو پر کرده اما مجبور به حفظ ظاهر شده، اما مابین آموزش های پیانو و گیتاری که شهراد به شهرزاد میده، یه جایی افسار این عشق از دستش میره و باعث میشه زیر قول و قرارش بزنه و پرده از یک راز بزرگ برداره و بره سراغ شهرزاد تا …

دانلود رمان شاه ماهی اثر ساغر جلالی

دستامد یک شب دلبستگی مردی بانفوذ و جفا به پیشخدمت معصوم دختری شد به نام « ماهی» که کل زندگی اش با تنفر صفت بی همه چیز رو به دوش کشیده، سردار آقازاده ای سرد و خشنی که آوازه هنرهایش در سراسر تهران رو پر کرده بود، در آخر سر نوشت دو آدم با هزاران تفاوت عاشقانه ای بی همتا رقم میزد …

دانلود رمان شوفر

رمان درباره ی دختری به اسم هانا است که با اینکه دختره، ولی شیطنت هایی می کنه. یه شب تشنه از اتاقش بیرون میاد که با حضور مردی که نمی شناستش، نیازهای زنونشو بیدار می کنه و تا مرز جنون می برتش. از قضا اون مرد از فردای اون روز مهمون خونش میشه و راننده شخصی هانا و هر روز با سوپرایز های از جانب اون همراه می کنه …

دانلود رمان تقاطع اثر بهاره حسنی

داستان دختری است که مادرش خواننده قبل از انقلاب بوده و با فوت خانواده اش توسط خاله ای که ۴ پسر دارد در بچگی به فرزند خواندگی گرفته میشود و با ورود این دختر به خانواده ای که همش پسر دارند ماجرایی پیش میاد که تا مرز دست درازی به این دختر پیش میرند و همین مساله باعث میشود تمام بچه ها به بهانه تحصیل به خارج فرستاده شوند، بچه هایی که بزرگترینشان ۲۰ ساله است و اتفاقاتی که در خارج برایشان پیش میاد، حالا بعد از چند سال بیماری خاله باعث میشود دوباره بچه ها به ایران برگردند و حقایقی که بعد از آمدن بچه ها آشکار خواهد شد . . .

دانلود رمان طعم تلخ دروغ اثر ملیحه بخشی

پسر داستان عاشق یک دختر میشه و میاد خواستگاری و ازدواج می‌کنن بعد از چند مدت رفتار پسر داستان عوض میشه و دختر داستان رو طلاق میده و بعدا دختر داستان میفهمه شوهرش بهش دروغ گفته و این طلاق یک راز داشته …

دانلود رمان تریاق اثر هانی زند

کسری فخار تاجر سرشناس و موفق که با لقب عالی جناب در تمام شهر شناخته شده است و کسی را بالاتر از خود در کار و تجارت نمی داند، ماجرا از آنجایی آغاز می شود که رقبایش برای زمین زدنش دست به دامن یکی از بزرگ ترین خلاف کارهای جنوب شهر یعنی پنجه طلا می شوند، نوارهای پیروز برای جناب فخار از هم گسیخته می شود اما او از باعث رسواییش نمی گذرد و برای این کار نقشه های خودش را دارد …

دانلود رمان تاوان این آرامش اثر زهرا الهی

داستان زندگی وکیلی که در دانشگاه دل به دختر روانشناسی می‌دهد و به مرور زمان دل اون رو هم به دست میاره، با وجود اختلاف زیاد اخلاقی و مخالفت‌های خانواده این دو با عشق با هم ازدواج می‌کنند، اما این عشق زیاد دووم نمیاره و …

دانلود رمان تو را در بازوان خویش خواهم دید نوشته سامان شکیبا

لوا در خانواده ای مذهبی و سنتی بزرگ شده، او به صورت مخفیانه با فردی به نام اهورا رابطه دارد، اما هر چی میگذرد بیشتر متوجه انتخاب اشتباهش می‌شود، تصمیم میگیرد این رابطه را تمام کند، اما با واکنش عجیب اهورا مواجه می‌شود، لوا با دردسر های بزرگی مواجه می‌شود که در این مسیر تنها کسی که حاضر به کمکش شد پسر عمویش بود، پسری که در کل خانواده، بدنام است و همه او را از خانواده طرد کرده‌اند اما آیا راستین همان آدمی است که خانواده فکر می‌کنند …

دانلود رمان زهر آلود نوشته ریحانه محمود

همه چیز از اونجایی شروع می‌شه که ارغوان به همراهِ دوستِ صمیمی‌اش کیانا، واردِ خانه باغِ بزرگ و باصفای اون‌ها شد، او برای اولین مرتبه، نگاهش با چشم‌های عجیبِ مردی به نامِ کیارش برخورد می‌کند، کیارشِ افروز، مردِ سی و یک ساله‌ای است که گذشته‌ای زهرآلود دارد، بعد از روبه‌رو شدن با ارغوان، تلاش می‌کنه که ضعف های خودش رو پشتِ نقابِ بی‌تفاوتی پنهان کند، ولی ارغوان نمی‌دونه که در واقع با چطور شخصیتی طرفه، در مقابل، پگاه به دلیلِ آزار و اذیت های همسرش، به تازگی از اون جدا شده است، او برای نظم دادن به زندگیش، به درخواست یکی از دوست‌هاش به روانشناس مراجعه می‌کند. اما روانشناس کسی نیست جز امیرحافظِ سعیدی، مردی با خانواده‌ای متعصب و شخصیتی متفاوت که عشقِ دورانِ بچگیش بوده و حالا کاملاً …

دانلود رمان اقتدا کن  از ا اصغرزاده

عاشقی در پی دیوونگی.. دختری که با چشم خودش شاهد ازدواج مردیه که تا سر حد مرگ اونو دوس داره.. می شکنه اما چاره ای جز سکوت نداره، سکوت و سکوت تا بلکه خدا دلش به رحم بیاد و چاره ای کنه یا.. رمان پیشنهادی: دانلود رمان مردی از جنس پریان دانلود رمان برزخ آبرو دانلود رمان توتیای چشمم دانلود رمان بد یمن  

دانلود رمان نیلوفرانه  از عطیه.س

نیلوفرانه ظاهرا که فقط افت فشاره ولی برای اطمینان بیشتر یه چکاپ کامل نوشتم سردرد داره که مسکن تزریق شدهعماد چراغ قوه اش را در آورد پلکهایش را پایین کشید و به آنها نگاه کرد با گوشی اش ضربان قلبش را گوش کرد و نبضش را گرفت عصبی شدی اول رمان نیلوفرانه نیلوفر ساکت شد مادرش ولی جای او گفت : از صبح تاحالا کلش توی لپ تاپشه داره روی یه تحقیقی که نمی دونم کدوم استادش داده کار میکنه هر چی میگم یه کم استراحت کن میگه استاده بدعنقه باید سر وقت آمادش کنم نیلوفر با اعتراض برای ساکت کردن مادرش گفت : ماماااااان شرمنده رو به عماد کرد : ببخشین دکتر من هیچ وقت نگفتم شما بد عنقین وااای خاک بر سرم شما استادشین آخه خیلی جوونین یعنی بهتون نمیخوره استاد دانشگاه باشین مگه شما چن سالتونه نیلوفر باز هم با عصبانیت گفت : ماماااان مسعود و عماد لبخند میزدند : من بیست و نه سالمه روبه نیلوفرکرد : برای آماده کردن یه تحقیق بی هوش شدی نیلوفر لبش را به دندان گرفت عماد رو به مسعود و دیگران گفت : میشه من یه چند دقیقه خصوصی با ایشون صحبت کنم نیما و مادرش پشت سر مسعود از اتاق خارج شدند عماد تخت او را به حالت نیمه نشسته در آورد صندلی را روبروی تخت قرار داد و رویش نشست کمی به نیلوفر که با انگشت هایش بازی می کرد خیره شد گفت : خوب تعریف کن  چیو این حال تو بر اثر خستگی نیست من فرق خستگی و عصبی رو میدونم نیلوفر گوشه لبش را میجوید عماد کمی دیگر به او نگاه کرد : خانم صانعی نیلوفر…  

دانلود رمان وقتی پدرم عاشق شد  از الف 

: ایرج مرد خانواده است مردی که دنیاش رو از یک چهارچوب خاص میبینه چهارچوبی از افکار و باورهای خودش که شدیدا به درستیشون اعتقاد داره ایرج یک مرد پا به سن گذاشته ی شدیدا سنتی و تا حدودی مذهبیه یک اتفاق و یک دیدار زندگیش رو دستخوش تغییری شگرف میکنه ایرج عاشق میشه!! و حالا اینکه این عشق چگونه زندگی خودش و اطرافیانش رو تغییر میده….

دانلود رمان خیانت  از سعیده صفرپور

خیانت یه فکر کثیف یه نگاه کثیف یه لبخند کثیف یه حرف کثیف یه حرکت کثیف یه هم آغوشی کثیف یا یه عشق آلوده اول رمان خیانت ﻟﺒﺎس ﻣﺸﮑﯽ ﺑﻠﻨﺪي ﺗﻨﻢ ﺑﻮد از ﻫﻤﺎن ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻘﺶ ﺑﻮدم اﻣﺎ اﻻن ﭼﻪ ﻫﻨﻮز ﻫﻢ ﻋﺎﺷﻖ آن ﻟﺒﺎس ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺷﻮﻫﺮم ﺑﺮاﯾﻢ ﺧﺮﯾﺪه ﺑﻮد ! ﺳﺎﻟﻦ از ﻫﺮ وﺳﯿﻠﻪ اي ﺧﺎﻟﯽ ﺑﻮد ﺑﻪ ﺟﺎي وﺳﯿﻠﻪ ﻫﺎ ،ﮐﻠﯽ آدم اﯾﺴﺘﺎده ﺑﻮدن ﻣﻦ ﺗﻤﺎﺷﺎﭼﯽ ﺑﻮدم ﻫﻤﻪ ﺑﻮدﻧﺪ ﻫﻤﻪ ﯾﻌﻨﯽ دوﺳﺖ، ﻓﺎﻣﯿﻞ و ﻫﻤﮑﺎر آري دوﺳﺖ و ﻓﺎﻣﯿﻞ و ﻫﻤﮑﺎر ﻫﻤﻪ ﺑﻮدﻧﺪ ﺗﻤﺎم ﺷﺐ ﺑﺎ ﺧﻮد ﮔﻔﺘﻢ: “ﭼﺮا ﺗﻮﻟﺪ ﮔﺮﻓﺘﻢ ” آﻫﻨﮓ ﮔﺬاﺷﺘﻨﺪ از ﻫﻤﺎن آﻫﻨﮕﺎﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ازﺷﺎن ﻣﺘﻨﻔﺮم ﻫﻤﻪ آﻣﺪﻧﺪ وﺳﻂ و ﺷﺮوع ﮐﺮدﻧﺪ ﺑﻪ ﺗﮑﺎن دادن ﻧﺎﻣﻮزون ﺧﻮدﺷﺎن از ﮐﯽ آﻧﺠﺎ ﻧﺒﻮد از ﮐﯽ ﻧﺪﯾﺪﻣﺶ ﻣﺎدرﻣﻢ آﻣﺪ ﮐﻨﺎرم و ﺣﺮف زد:”ﺑﺮو ﺷﻮﻫﺮﺗﻮ ﭘﯿﺪا ﮐﻦ و ﺑﯿﺎر وﺳﻂ ﺑﺎﻫﻢ ﺑﺮﻗﺼﯿﺪ ﻣﻦ ﻣﻮزﯾﮏ رو ﺧﺎﻣﻮش ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺗﻮم ﺑﺮو ﺑﯿﺎرش ﺑﯿﭽﺎره اﯾﻨﻘﺪر زﺣﻤﺖ ﮐﺸﯿﺪه واﺳﻪ اﯾﻦ ﺗﻮﻟﺪ ” از ﮐﻨﺎرش رد ﺷﺪم و رﻓﺘﻢ ﮔﻮﺷﻪ اي دﯾﮕﺮ اﯾﺴﺘﺎدم ﺣﻮﺻﻠﻪ ي رﻗﺼﯿﺪن را ﻧﺪاﺷﺘﻢ راﺳﺘﯽ از ﮐﯽ ﺷﺮوع ﺷﺪ اﯾﻦ ﺣﺲ دوﺳﺖ ﻧﺪاﺷﺘﻦ ﭼﺮا ﻣﺎدرم را دوﺳﺖ ﻧﺪارم آﻫﻨﮓ اول ﺗﻤﻮم ﺷﺪ ﻓﺮدي دﺳﺘﮕﺎه را ﺑﻪ ﮐﻞ ﺧﺎﻣﻮش ﮐﺮد اﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻦ و ﺷﻮﻫﺮم ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮوﯾﻢ وﺳﻂ و ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻪ ﺑﯿﻬﻮده ﺑﺪﻧﻤﺎن را ﺗﮑﺎن دﻫﯿﻢ ﻣﺎدرم ﻫﻤﻪ را ﺳﺎﮐﺖ ﮐﺮد و ﺷﺮوع ﮐﺮد ﺑﻪ ﺳﺨﻨﺮاﻧﯽ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﺮم را اﻧﺪاﺧﺘﻢ ﭘﺎﯾﯿﻦ و ﺳﻌﯽ ﮐﺮدم ﺑﻪ ﻫﯿﭽﮑﺪام از ﮐﻠﻤﺎت ﺧﺎرج ﺷﺪه از دﻫﺎﻧﺶ ﮔﻮش ﻧﺪﻫﻢ ﯾﻠﺪا ﭘﯿﺸﻢ آﻣﺪ و ﺑﺎز از ﺳﺮدردش ﻧﺎﻟﻪ ﮐﺮد ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻫﯿﭽﮑﺲ را ﻧﺪاﺷﺘﻢ ﺳﺮﯾﻊ ﮔﻔﺘﻢ”ﺑﺎﺷﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﺑﺮو ﺗﻮ اﺗﺎق ﻣﺎ دراز ﺑﮑﺶ ﮐﺴﯽ اوﻧﺠﺎ ﻧﻤﯿﺎد “ﯾﻠﺪا رﻓﺖ آن ﻟﺤﻈﻪ….

دانلود رمان سرنوشت خشن  از راضیه روستا 

سرنوشت خشن یاسمین دختری که برادرش پسر دوست خانوادگیشون رو می کشه و پدر مقتول برای رضایت دادن شرط میذاره که یاسمین باید خدمتکار خونه شون بشه اما دست تقدیر ، سرنوشت بی رحمانه تری برای یاسمین رقم زده و اتفاق تلخ تری برای دختر قصه میوفته که اول رمان سرنوشت خشن گردنم درد می کنه پری کمک کن سوار ماشین بشم . پریا با چشمانی که نگرانی درآن موج می زد منو نگاه کرد و گفت : اینطوری که نمیشه چند دقیقه صبر کن. و بالفاصله به سمت مرجان رفت و گفت مرجان تبسم حالش خوب نیست گردنش درد می کنه باید ببریمش دکتر . آن آقا که حاال نگاهش رنگ نگرانی گرفته بود به پریا نگاهی کرد و گفت : حال دوستتون خوبه؟ نه راستش گردنش خیلی درد می کنه . مرجان نگران به سمت ماشین اومد و گفت : تبسم خوبی؟ ببینمت وقتی برگشتم نگاهم کرد و گفت : وای خدا تو که اآلن خوب بودی چرا یک دفعه این طوری شدی؟صبر کن اآلن میام و بعد به سمت پریا و آن آقا رفت و رو به پریا گفت : پریا برو سوار شو بریم بیمارستان. و به آن آقا نگاه کرد و گفت : تو رو خدا ببخشید حال دوستم خیلی بده باید بریم بیمارستان ممکنه ازتون شماره ای داشته باشم تا بعدا در مورد تصادف صحبت کنیم ؟ آن آقا که حاال نگران شده بود به ماشین نگاهی کرد و گفت من دوستم پزشکه دارم می رم پیشش تو بیمارستان کار می کنه اگه بخواین می تونیم بریم اونجا. مرجان که خوشحال شده بود گفت : واقعا ؟ وای خیلی ممنون پس شما جلو برید. و

دانلود رمان تو رو نمیخوام  از baran_M 

تو رو نمیخوام ماتینا دختریه ناز پرورده دختری که توی دنیا تنهاس و فقط یه همدم داره مادرش که اونم توی ۱۵ سالگیش تنهاش میذاره و میره بعد از اون ماتینا میمونه و یه عالمه خاطره خاطره های جورواجور با مادرش تک فرزند خانواده شونه بعد از فوتِ مامانش پدرش ماتینا رو بزرگ میکنه پدر ماتینا در حالی که اون فقط پانزده سالشه میره و نا مادری میاره بالا سر ماتینا اومدن اون نامادری به خونه ی پدر ماتینا تازه اول ماجراس ماتینا سعی داره باهاش خوب باشه اونم با ماتینا مشکلی نداره اما تمام مشکلات اونا با هم از روزی شروع میشه که شراره یکی از پسرهای فامیل خودشون رو برای ازدواج با ماتینا جلو میکشه و اول رمان تو رو نمیخوام ولم کن بابا دوهفته اس داری تو گوشم ویز ویز میکنی که منو از این خونه بندازی بیرون من که میدونم از اولم قصدت همین بود منو از خونه بندازی بیرون و شیرجه بزنی تو اموال بابام از جاش بلند شد و گفت: شراره: بفهم چی داری میگی ماتینا بابا هم به طرفداری از اون از جاش بلند شد و گفت: بابا: گمشو برو تو اتاقت ماتینا اگه مامانم زنده بود هیچوقت بهت اجازه نمیداد با من اینکارو کنی اینبار بابا تشر زد بهم: بابا: گفتم برو تو اتاقت اتاقم ِ با عصبانیت گوشیمو از روی مبل برداشتم و دوییدم سمت در اتاقو کوبیدم به هم صدای بابا رو شنیدم: بابا: پاشو برو بهش بگو شراره: الان؟! بابا: آره همین الان گوشیمو پرت کردم رو تخت و خودمم دراز کشیدم روش بعد از چند دقیقه در اتاقم توسط شراره باز شد: مگه نگفتم ….

دانلود رمان دست های بینا  از چیکسای

عماد تهرانی عاشق سماء دختر خاله اش، که از کودکی با هم بزرگ شده اند، میشود. به دستور دایی حاج رضا کیانی، بزرگ فامیل، سماء با لاجبار به عقد پسر حاج رضا در می آید. حاج رضا کیانی به عشق بین سماء و عماد پی میبرد و عماد را از خانواده ی کیانی طرد میکند. پدر عماد هم او را برای دور کردن از شرایط بهم ریخته ی خانواده به فرانسه می فرستد. اول رمان دفتر وکالت اشکان مبینی به ساعت دیواری خیرهمی شم. چقدر امروز زود گذ شت. مثل روزهای قبل٬ زود و تکراری. از ساعت ۸ صبح تا ۶ بعد از ظهر درگیرکال سهای دان شکده بودم. باز نزدیک امتحانها شده و دان شجوها تازه یاد شون اومده که رفع ا شکال کنن. انقدر از صبح برا شون حرف زدم که دهنم خ شک شده. تازه جل سه ام با یکی از نا شرها تموم شده. جون آدمو باال میارن تا برات یک کتاب چاپ کنن. هرچند که بیشتتتر ستتودو اونها میبرن ولی باز هم منتشتتو ستترت میذارن. یکی نیست بهم بگه به تو چه کتاب نویسی! برو دنبال وکالتو تدریست باش. کلافه به پرونده های رو میزنگاه می کنم. اوف! فردا از صتتبح باید برم دادگاه خانواده. نمیدونم چرا جوونهای ما خیال میکنن تنها راه حل مشکالت با همسرشون طالقه. به خودم میخندم و میگم: – حالا نه که خودت ازهمسرت جدا نشدی؟ خودم به خودم جواب میدم و میگم:

دانلود رمان دو روی زندگی  از سمیه. ف.ح

دو روی زندگی دختری پرورشگاهی تو سن هجده سالگی با آدمی به ظاهر معمولی ازدواج می کنه حالا پنج سال گذشته و دختر ساک بدست پیش محبوبترین مربی پرورشگاه بر می گرده تا براش تعریف کنه چیا به سرش اومده و شوهرش چطور ادمی بوده البته زمان زیادی لازم داره تا بتونه پرده از روی حقیقت برداره ظاهرمردی که شکیبه بهش سپرده شده بود تا تکیه گاه دل پر دردش باشه ، خیلی متفاوت تر از درونش بود اما زندگی که واینستاده دختر قصه ی ما فقط گذشته رو مرور کنه ؟زندگی در حین اینکه اون تو گذشته غرقه و دائم ازش فرار می کنه ، داره بی وقفه به سوی آینده حرکت می کنه اما انگار برگشتنش به نقطه ی شروع ، به همون پرورشگاه و پیش همون آدمهایی که این زندگی رو براش صلاح دیدن ،یه نقطه ی عطفه یه چرخش صد و هشتاد درجه ای برای دیدن روی دیگه ی زندگی اول رمان دو روی زندگی یه دوش گرفتم موهامو خشک کردم از بالا بستم یه دسته از موهامو برداشتم و یه وری زدم یه شلوار مشکی چرم پوشیدم با شال آبی کاربونی به مانتو آبی آسمونی چون هوا سرد بود پالتو آبی کاربونی هم پوشیدم رژ صورتی مایل یه قرمز خط چشم ریمل زدم و ادکلن زدم ساعتم انداختم. گوشمو و کارتمو گذاشتم تو جیبیم .و لب تابمو همون جوری گرفتم دستم و سوییچ رو برداشتم رفتم پایین خونه تو سکوت فرو رفته بود یکم صبحونه خودم رفتم بیرون عینک مارکمو زدم و سوار ماشین شدم و به طرف مرکز خرید روندم .پشت چراغ قرمز واستادم که یه که ماشین دیگه…  

دانلود رمان خوب نایاب من  از پروانه قدیمی

خوب نایاب من  نیلوفر دختری نازدانه و مهربان ، بدون آنکه بداند …در پی رد کردن عشق پسرعمویش سناریوی یک فاجعه را می نویسد .در پس این فاجعه کسی که قلب نیلوفر را به طپش میاندازد سر راهش قرار میگیرد . دقیقا در سالروز آن فاجعه ، فاجعه ای دیگر زندگی نیلوفر را نابود میکند .از خانواده طرد میشود و به مادر بزرگ مادریش پناه میبرد … رمان پیشنهادی: دانلود رمان فقط تو بیا  

دانلود رمان ملورین  از نفیسه نوروزی

:  داستان از اونجا شروع میشه که آروان شخصیت رمان ما یه پیشنهاد به ترانه میده و باعث میشه زندگی دوتاشون به هم گره بخورهیه ازدواج اجباری از طرف خانواده ها که باعث  رخ دادن لحظه هایی زیبایی میشه  این چه طرز اومدنه نمیگی سکته میکنم….    

دانلود رمان آقای مغرور من خانم لجباز من  از a.h 

از من یه دختر شر و شیطون یه روز که قرار با دوستاش بره بیرون که به طور اتفاقی با یه پسری برخورد میکنه که اون پسره یکی از بهترین دوستای برادرشه اما خبر نداره که این اخرین برخودشان نیست یه دختر شر و شیطون که مث نسیم بهاری لطیفه یه پسری پسره مغرور که مثل سنگه و غیر قابل نفوذ امروز صبح با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم گوشی رو از روی میز کنار تختم برداشتم یه نگاه به صفحش انداختم دنیا بود بابی حوصلگی جوابشو دادم… بدون هیچ جوابی گوشیو قطع کردم از جام بلند شدم رفتم حموم یه دوش بیست دقیقه ای گرفتم اومدم بیرون از تو کمدم یه شلوار مشکی با یه بلیز سفید دراوردم و پوشیدم از اتاق اومدم بیرون طبق معمول کسی جز زهرا خانم تو خونه نبود سریع رفتم کنارش…. سلام زهرا خانم پس مامانم اینا کجان زهراخانم=سلام عزیزم خوبی, صبح مادر بزرگتون زنگ زدن و گفتن که مادرتون بره اونجا مادرتونم رفتن پدرتونم هم رفتن کارخونه اقاکیارش هم رفتن باشگاه اهان منم الان میخواستم با بچه ها برم بیرون زهراخانم= با رها و دنیا دیگه اره دنیا=برای ناهار میای دیگه معلوم نیس.. رمان پیشنهادی: دانلود رمان ضربان زندگی دانلود رمان افسون سردار دانلود رمان لب اناری

دانلود رمان کوه درد  از آیدا بسطامی 

همه چیز از یک دعوای خانوادگی شروع شد دعوایی که باعث شد پارسای کوه درد، هفت سال از خانواده و کشورش دور باشد طی آن هفت سال، خیلی چیزها عوض شدند پارسا بزرگ شد مرد شد یک فرد دنیا دیده شد و آیا، علاوه بر همه ی این ها عوضی هم شد… باید دید///

دانلود رمان شاهین عزیزم به گوشم  از فاطمه قربانی 

شاهین عزیزم به گوشم قصه از اونجایی شروع شد که همه اطرافیانم بهم خیانت کردند. زخم زدند و از پشت بهم خنجر زدند. شاید از سادگیم بود…شاید اطرافیانم لیاقت اعتماد رو نداشتند. فکرش رو نمیکردم که بهترین دوستم مسبب زندان رفتن من بشه اما. اول شاهین عزیزم به گوشم برگشتم و یه لبخند مصنوعی زدم. به پسره نگاه کردم که داشت شیطون نگاهم میکرد. بعد چند ثانیه لبخند مرموزی زد و گفت:آنوشا خانوم جواب منو ندادیا آنو_خاله بیا پیشم بشین رفتم کنارش رو تخت نشستم و گفتم:جونم خاله؟ سرشو پایین انداخت و گفت:خاله این عموهه دکتر جدیده… االنم گفت زنش میشم یا نه…خاله من جوابشو چی بدم؟ نمیدونستم از این که این پسره همون دکترست که از آمریکا اومده تعجب کنم یا بخندم که از آنو خاستگاری کرده. فکر میکردم قراره با یه پیر مرد بد اخالق و شکم گنده رو به رو بشم. _عزیزم عمو شوخی میکنه…مگه نه دکتر رادفر؟ ابرویی باال انداخت و گفت:بله دکتر محبی راست میگن چشمام گرد شد. فامیلی منو از کجا میدونه؟ رو به آنو کرد و گفت:این همون خالته که گفتی خیلی دوستش داری و هر روز موهاتو برات درست میکنه و خیلی خوشگله؟ آنو با ذوق گفت:آره همونه…خوشگله نه؟ بدون این که جواب بده بلند شد و گفت:خب…من دیگه برم آنو_عمو بازم بیا پیشم ب*و*س*ه ای به موهای آنو زد و گفت:باشه خوشگلم نگاه بی تفاوتی بهم انداخت و رفت بیرون. با صدای دلخوری گفتم:آنو خانوم نو که اومد به بازار کهنه شدش دل آزار آره؟ آنو_خاله ناراحت نشیا…من تو رو بیشتر دوست دارم ولی به عمو نگیا ناراحت میشه. لبخندی زدم. _باشه  

دانلود رمان لحظه های بی تبسم  از shaghayegh79 

تبسم دختری‌ست که غافل از افکار دسیسه چینی که پیرامونش وجود دارد، برگزیده می‌شود تا بازیچه سرنوشت شود؛ تا اینکه زمانی می‌رسد که تبسم بین دوراهی عقل و احساس سردرگم می‌شود.. اول رمان پارتی از آینده به من نگو رفیق. تو از صدتا دشمن، دشمن تری برام . تیرداد! به حرفم گوش بده. مجبور شدم لعنتی، مجبور . از شدت عصبانیت، نفسهایش تند شده بود و قفسه ی سـینهاش، مدام باال و پایین میرفت از . پیشانیاش قطره قطره عرق میریخت و گونههایش همچون گلولههای آتشین شده بودند. با چشمان به خون نشسته به فرد روبرویش خیره شد . خفه شو! هیچی نگو پست فطرت. من فکر میكردم رفیقمی، داداشمی ولی اشتباه كردم. پ از شت نه، از جلو بهم خنجر زدی نامرد . فایده نداشت. هر چه تالش میكرد تا بی تقصیریاش را اثبات كند، فایده نداشت . نفس عمیقی كشید تا كلمات را پیدا كند اما موفق نشد. ترسیده بود! مرد بود از اما شدت تر س، دستانش میلرزید و نفسهایش به شماره افتاده بود من كاری نکردم. یعنی آسیبی نرسوند بهش. چرا… دیگه چیکار میخواستی كنی؟ هان؟ طاقتش لبریز شد و سمتش حمله ك رد. مشت محکمی به صورتش زد و او را هل داد. برای اولین ارب بود كه باهم گالویز میشدند! دخترک ترسیده و گیج شده، تنها تماشایشان می كرد. نمیدانست چه كار كند. كسی آن اطراف نبود. تا به خود آمد، جسم غرق شده در خون یکی از آن دو را دید. باورش نمیشد… این امکان نداشت ! آرام چشمانش را گشود . ساعت دیواری اتاقش، پنج صبح را نشان میداد. عرق كرده بود و موهای لـختش به ..

دانلود رمان خط قرمز زندگی  از Sepidar 77 

خط قرمر زندگی کاش بجای باید ها و نباید هایی که یک عمر در گوشمان زمزمه کرده اند تا راه درست را پیش برویم کمی قدرت درک افکار و عقاید من دختر و من نوجوان را داشتند تا من قدم هایم را برای زندگی مصمم تر برمیداشتم و برای فرار از این قوانین ناعادل به بیرحم ترین آعوش زمانه پناه نمیبردم اول رمان ساعت چهار صبح است دیگر اشکی هم براي ریختن نمانده سردرد امانم را بریده است!! از کتابخانه خارج میشوم و به آشپزخانه میروم مسکنی میخورم و با دیدن رضا که روي کاناپه خوابش برده قلبم ریش میشود شوهرم تمام شب را اینجا خوابیده و نکند سرما بخورد؟ او تحمل مریضی را ندارد وقتی که مریض میشود مثل بچه ها بهانه گیر میشود! اما من بهانه هایش را هنگام مریضی دوست دارم! وقتی که مثل یک پسربچه ي سرتق میشود دوستش دارم! به اتاق خواب میروم تا پتویی براي شوهر خائنم بیاورم خرده شیشه ها را جمع کرده بود و جاي قاب آینه روي میز خالی بود پتو را رویش میکشم و نگاهش میکنم من طعم خوابیدن روي این کاناپه را زیاد چشیده ام! چه شب هایی که همین جا انقــــــــدر منتظرش ماندم که خوابم برد اما او میامد من را در آغوش میگرفت و به اتاق میبرد نگاهم را از او میگیرم و به اتاق میروم اگر کمی بیشتر کنارش بمانم اگر بازهم فکر کنم احتمالش هست که پشیمان شوم! اما اینبار جاي پشیمانی نیست دیگر کوتاه آمدن بس است!! ادامه ي این زندگی جز درد چیزي دیگري برایمان ندارد! نه تنها بخاطر خودم بلکه بخاطر آرامش او…..

دانلود رمان زیبای ممنوعه  از فاطمه رنجبر

زیبای ممنوعه زیبای ممنوعه(جلد دوم دختر طلاق) ناخوداگاه یاد زیبا افتادم، تو این دو روز بدتر سنگین شده بود. این چه حسیه که باهاش درگیر شده بودم نمی دونم اما واقعا بد و بدترم می کرد دیونه و دیونه ترم می کرد هرچی که داغون بودم داغونم ترم می کرد فقط یک جور خوب می شدم اونم این که من رو انتخاب کنه قبولم کنه. انگار کسی و دوست داشت اما خوب نمی دیدم کسی هم تو زندگیش باشه. اول رمان زیبای ممنوعه تیام رد کردی. کجا میری؟ صبر کن. به اطراف نگاه انداختم. -ای بابا ببخشید. با چشمای شیطون خیره شد. -داداش عاشق شدی، وای وای وای. یه تای ابروم رو دادم بالا. -ضایع اس؟ خنده بلندی کرد. -بگو کیه خودم برات آستین می زنم بالا. سعی کردم لبخندم رو جمع کنم، با اخم گفتم. -پیاده شو بچه پرو من یه چیز پروندم. سریع پیاده شد و منتظر شد تا ماشین رو پارک کنم. بعد از این که پارک کردم رو به آنا گفتم: -آنا جداََ حوصله ندارم دوباره آدرس رو تو گوشی نگاه کنم، کدوم یکی از این خونه هاس پلاکشون چنده؟ سری تکون داد.-نمی خواد داداش بیا بریم من میدونم کدومه. -گفتی تولد کیه؟ دستاش و بهم کوبید. -دوست دوستم. لبم و کج کردم. -دوست دوستت به تو چه. اخمی کرد. -اولاََ من چه می دونم‌، دوماََ باران بهم اصرار کرد مجبورم کرد بیام گفت تنهام منم گفتم باشه سوماََ هرچی باشه حال و هوامونم عوض میشه. هوم؟ -ای شاید. زنگ زد که در باز شد. زودپرید داخل حیاط. -آنا، باهم، صبر کن. چشماش و روی هم فشار..  

دانلود رمان بیمارستان عاشقی  از نگار

: رو مبل ولو شدم و تو گوشیم داشتم میگشتم تازه از دانشگاه اومده بودم و خیلی خسته و گشنه بودم پاشدم رفتم تو آشپزخونه و غذامو گرم کردم و همونجوری تو بشقاب برداشتم آوردم تو سالن و شروع به خوردن کردم یه چشمم به گوشی و یه چشمم به قاشق بود یه قاشق عدس پلو گذاشتم دهنم و شروع کردم به جویدن یه لحظه حس کردم یه چیزی تو دهنمه کشیدمش بیرون

دانلود رمان برده عشق  از کلثوم حسینی 

برده عشق نگاه مخمورم رو به پسره دوختم و با حرص لگدی بهش زدم که پخش زمین شد شیما باهیجان تشویقم کرد ولی بی حوصله سیگار رو پرت کردم و یقه احسان رو کشیدم و سمت پیست رقص رفتیم دستم روی شونه اش گذاشتم؛هی مراقب باش رقصت ازم کم نباشه آبروم ببری نفلت کردما…می دونم پسرا رو پشیزی ارزش قائل نیستی و این بین شانس بامن یار بود باخشونت هلش دادم که ازم فاصله گرفت وقتی نگاهم به پسره فوق العاده جذاب و خوش تیپ روبه روم افتاد برق از سرم پرید و موذیانه لبخند اغوا کننده ای زدم تودلم زمزمه کردم ” خودت کرم ریختی بشر“ پسره با اون چشم های دریایش بهم اشاره کرد: من می شناسمت تو همون دختر مغرور ومعروف پارتی ها هستی سبنا درسته؟ نیشخندی یک طرفه ای کردم و با لحن قاطع جواب داد؛  که چی؟ شونه ای بالا انداخت: هیچی ازت خوشم اومده می خوام سینگلم بشی؟ اول رمان برده عشق تودلم خندیدم ولی سرد و نگاه عاری از تحقیر حواله اش کردم؛ تورو در حد خودم نمی بینم جناب! نگاهی به بچه ها انداختم هرکس مشغول کاری بود پس فرصت و غنیمت شمردم و سمت بار رفتم و سفارش قدیمی ترین نوع نوشیدنی رو دادم  بادستم به میز ضرب گرفته بودم خونسرد سمت دهنم بردم و جرعه جرعه می نوشیدم بی تفاوت خودم به میزلم دادم: ادامه بده! توام نمی خوای دست از سر این همه غرزدنات برداری؟ ولمون کن بزار راحت باشم نشو کابوس دههه! رز سری به معنی تاسف تکون داد و بی حرف ازم دور شد کلافه بادستم سرم که به شدت سرد میکرد رو  

دانلود رمان پدر خوانده  از moon shine  برای اندروید و کامپیوتر و PDF

پدر خوانده منصور خان یه آقاست یه آقا نه مثل کسایی که من و تو میشناسیم نه مثل مردهای کوی وبرزن یه آقاست که جون ادمها رو میگیره یه اقا که براش فرقی نداره بچه باشی یا بزرگ زن باشی یا مرد دختر باشی یا پسر اقا همه براش یکسانن وهمه براش مثل یه دستگاه پول ساز میمونن وجودش مثل یه اختاپوس میمونه که همه رو توچنگال خودش اسیر کرده حتی ایرن رو حتی یه دختر بیست ساله رو راستی منصور خان ما یه اسم دیگه هم داره اسم دیکه اش هست اول رمان پدر خوانده لای پلک نیمه بازم رو بازتر می کنم چشمام بازتر از این نمی شد ولی راحت می تونستم سایه ی محو مردی رو که تو نیم وجبی صورتم بود ببینم چشمام رو بستم بهتره نبینم وقتی چشمام نبینند بهتر می تونم با واقعیت کنار بیام پیش خودم فرض می کنم که همه ی این ها یه کابوسه آره یه کابوس ترسناک شاید چند دقیقه ی دیگه بیدار بشم و ببینم که همش یه خواب بد بوده دوست دارم با یه جیغ بلند بیدار بشم و مامانم رو ببینم که با یه لیوان آب خنک قصد داره کابوسام رو پاک کنه باز ولی » این یه خواب خیلی خیلی بده « : می لرزید پاهام می لرزید دستام سینه ام قلب خون بارم می لرزید با حرکت بدن اون بود که می لرزید و من رو بیش تر از قبل تباه می کرد بیشتر از قبل له می کرد » دیگه چیزی ازم باقی نمونده که طالبش باشی منو رها کن بذار برم « : تمام وجودم فریاد می زد ولی حرکت هم چنان ادامه داره دوباره دستام م رو مشت کردمو بی جون به پهلوش ضربه زدم صداش مثل روزهای گذشته

دانلود رمان ئاوانگ  از فاطمه جواهریان

ئاوانگ ئاوانگ یه دختر کردیه که توی تهران زندگی میکنه ورشته پرستاری رو انتخاب کرده برای کارش رفته تو خونه کسی که خیلی از راز های زندگی خودش معلوم میشه… پایان خوش… رمان پیشنهادی: دانلود رمان خاکستر عشق  

دانلود رمان خط هشتم  از sun_daughterr 

بازگوی زندگی ها و حرفهای ناگفته ی انسان هایی است که زاده ی روزهای جنگ و خون نیستند…انسان هایی که نسل سوم ، نسل آزاد لقب گرفته اند… انسان هایی شاید واقعی…و یا شاید غیر واقعی… اول رمان جسم خيس و لزج و نرمي روي پوست صورتم پايين و بالا ميرفت چشمهامو باز كردم سنگيني و گرماي ونوس و كاملا روي خودم حس ميكرد از روي گونه تا پايين گردنم و ميليسيد با صداي خش داري صداش زدم : ونوووس هنوز داشت به كارش ادامه ميداد از اين كارش چندشم ميشد يه مشت به پهلوش زدم و از روي تخت پرتش كردم پايين زوزه اي كشيد و پايين تخت نشست لبه ي تخت نشستم و پاهامو به زمين رسوندم نگاهي به ساعت كردم ساعت تازه ۹بود با اخم به ونوس گفتم: توله سگ ساعت تازه نه هه كه چرا بيدارم كردي؟ با چشمهاي تيله ايش مظلومانه نگاهم ميكرد زوزه اي كشيد و چند بار دمشو برام تكون داد اهميتي ندادم دوباره روي تخت دراز كشيدم و به سقف خيره شدم خوابم پريده بود با بلند شدن من ونوس هم بلند شد دستي به سرش كشيدم و گفتم: صبح به خير ونوس فقط خرناس كشيد دوباره بلند شدم و حوله مو برداشتم و چپيدم تو حموم اب سرد و تا اخر باز كردم و بي مقدمه رفتم زير دوش يك لحظه نفسم بند اومد اما كم كم عادت كردم چشمهامو بستم سعي داشتم به چونه ي لرزون و دندونهايي كه از سرما محكم بهم بر ميخوردند بي توجه باشم از ضربه هاي شلاق وارانه ي اب سرد كه روي پوست تنم فرود مي اومدند ..

دانلود رمان رها شده  از زهرایزدانی/نرجس رجبی 

: جدا شدیم از هم، بی آنکه بدانیم یک لحظه جدایی چه به سرمان می آورد پریشان شدیم دیوانه حال شدیم من مجنون شدم و تو لیلی منِ دلداده! حال دوست دارم، بعد از سال ها لیلی شوی و من باز مجنون و دیوانه یِ تو عاشقم باشی و عاشقت باشم! فقط یک ساعت را برایِ من باش می شود….//

دانلود رمان پای بست  از سامان

پای بست قصه ی دختری به نام عاطفه است که در خانواده فقیری زندگی می کند و بعد از کلی جستجو به عنوان پرستار بچه وارد زندگی مرد مرموزی بنام مهرداد و بچه کوچک شیرخواره اش میشود و کم کم میفهمد که مهرداد در گذشته چه ضربه های سختی از همسر و دوستانش خورده، پس شروع به کمک کردن به مهرداد میکند تا از کسانی که بهش آسیب رسوندن انتقام بگیرد اما وقتی از نقشه وحشتناک مهرداد مطلع میشود که ممکن است در این میان جان افراد بیگناه هم به خطر بیفتد با وجود علاقه ای که بین این دو بوجود آمده جا میزند اما… اول رمان پای بست

دانلود رمان دختر بی همتای من  از عاطفه_ا شهرزاد_ر

دختر بی همتای من اجبار فراموشی زندگی دیگر دنیای جدید تنهایی مطلق سر درد خاطراتی تکه تکه هجوم ناگهانی خاطرات و ! اجباری به برگشتن به دنیای قبل . غمی پوشیده شده از شیطنت جسمی پر از درد،روحی پر از کل کل های بچگانه عشقی که در میان هیاهوی خاطرات تکه تکه پدیدار میشود اما سوالی بزرگ..؟ عشق برنده خواهد شد یا خاطرات تکه تکه..؟ اول رمان دختر بی همتای من هووووووف واي اخه کی اول صبح اونم ساعت پنج و شش میره مسافرت اي خدا ازجام پاشدم و رفتم دستشویی بعد اینکه از دسشویی اومدم بیرون یکمی رو تختم نشستم تا خواب کلا از سرم بپره و بعدش بنلد بشم اماده شم. اصلا دلم به رفتن این مسافرت خانوادگی نبود نمیدونم چرا ولی یه دلهره عجیب داشتم ولی هرچی به مامان و بابا میگفتم گوش نمیدادن و میگفتن این مسافرت برات لازمه که خستگیه کنکور از تنت بره بیرون. به ساعت نگاه کردم تازه ساعت ۰۵:۵ دقیقه بود . یه نفس عمیــــق کشیدم تا دلهرم از بین بره و پاشدم اماده شدم و چمدونمو که دیشب لباسام و خرت و پرتامو گذاشته بودم توش رو برداشتم و با سختی بردم طبقه پایین. مامان و بابا تو حیاط داشتن وسایل رو تو ماشین میچیدن. درحیاط باز کردم و با چمدون رفتم سمتشون وسلام صبح بخیر دادم بهشون و همه یعنی من و مامان و بابا (که البته یه داداش بزرگم به اسم برسام دارم که اقاي خوابالو گفت نمیام ماهم بهش اسرار نکردیم بیاد)سوار ماشین شدیم و قرار شد که صبحانه رو توي رستوراناي راه بخوریم. من چون هنوز خواب کاملا از سرم نپریده بود به خواب فرو ….

دانلود رمان به کچا چنین شتابان  از دل آن

به کچا چنین شتابان گلابتون دختری ک دوبار سخت برای کنکور خونده ولی شکست خورده و افسرده شده. از طرف همه، حتی دوست پسرش بدلیل نداشتن تحصیلات و مدرک دانشگاهی تحت فشاره تا اینکه تصمیم میگیره مشغول به کار بشه. برا مصاحبه به عنوان منشی به دفتر خبرگزاری معروفی میره و درحالی که هیچ امیدی نداره، با استخدامش موافقت میشه. ولی گلاب نمیدونه که قراره زندگیش بدجوری به زندگی مدیر و یکی از خبرنگارهای پرحاشیه اون خبرگزاری گره بخوره… اول رمان به کجا چنین شتابان کاغذ توی دستم رو فشار میدم و به تابلو های کوچیک روی برد البی مجتمع نگاه میکنم. دفتر نشریه ” ندای حق” – خبرگزاری ایران پرس / طبقه یازدهم ، واحد ۳۴ آروم و با استرس از کنار نگهبان البی رد میشم و به سمت دو آسانسور مجتمع میرم. وارد آسانسور طبقات فرد میشم و دکمه ۱۱ رو فشار میدم. آهنگ بی کالم توی آسانسور استرسم رو بیشتر میکرد. سعی میکنم نفس عمیق بکشم و با خودم مرور میکنم “من میتونم! بهش نیاز دارم، باید بتونم…” برای پرت کردن حواسم از توی آینه آسانسور وضعم رو چک میکنم. کمی لبه شالم رو پایین میکشم و موهای چتریم رو زیر شال میفرستم که لجبازانه سر میخورن و دوباره روی پیشونیم میریزن. عینک گرد و فریم نازکم رو برمیدارم و برای اطمینان اینکه ریملم نریخته باشه دستی زیر چشمم میکشم. با صدای زنی که میگفت به طبقه یازده رسیدم کیفم رو روی دوشم جابجا میکنم و بعد از باز شدن در از آسانسور خارج میشم. از بین واحدهای رو به روم به سمت در سفید رنگ میرم که با بنر وصل شده روی پایه ….

دانلود رمان شوهر آهو خانم 

:  شوهر آهو خانم نام رمانی اثر علی محمد افغانی است . مضمون اساسی این رمان توصیف وضع اندوه بار زنان ایرانی و نکوهش از آئین چند همسری است. در این رمان مناسبات خانوادگی و ضوابط احساسی و عاطفی مرتبط بدان بازنمایی شده است. این کتاب جایزه بهترین رمان سال را از آن خود کرد. رمان ۹۰۰ صفحه ای شوهر آهوخانم (۱۳۴۰) خیلی زود نویسنده اش را به شهرت رساند…..