رمان در مورد پسری به اسم فراز که بعد ۴ سال دوباره با دوستاش تو یه دانشگاه قرار میگیره و یه برخورد باعث میشه از یه دختری خوشش بیاد که اتفاقی میفته و زندگیش عوضه میشه… اول رمان توو پارک جنگلی نشسته بودم توو حال و هوای خودم بودم یهو یه دستی رو, رو شونه هام احساس کردم. علیرضا بله دیگه ما باید کل دنیا رو بگردیم تا آقا فراز رو پیدا کنیم. إ علی تو منو از کجا پیدا کردی؟ علی سالم علیکم آقا فراز ما رو دست کم گرفتی داداش؟ من پاتوق تو رو ندونم که اوضاع خیلی بد میشه. چطوری؟ ببخشید حواسم نبود سلام, هی بد نیستم. تو چطوری؟ علیرضا من خوبم به لطف تو. خب چه خبرا؟ هیچی, راستی بعد عمری رفتم دنبال کارای خدمت. علیرضا خب چی شد؟ رفتم معاینه پزشکی به خاطر دیوونگیم از سربازی معاف شدم. علیرضا خب عالی شد که ناکس تبریک میگم. کی گفته تو دیوونه ای؟ تو فقط یکم …شده ای. همه میگن. علیرضا همه بیخود می کنن با تو. جدی چرا معاف شدی حاال؟ یادته ساق پامو چند سال پیش عمل کردم به خاطر اون. علیرضا خوبه, یه تنوعی بده به زندگیت حال ما رو نگیر دیگه. حوصله ندارم بیخیال, شرو ور نگو تو دیگه! هستی و دختر کوچولوت چطورن علیرضا خوبن, دلش برا عمویِ بی معرفتش تنگ شده.. الهی….. یه سر بعد میام خونتون. علیرضا خوشحالمون میکنی, ولی تو االان نزدیک به هشتاد ساله که قراره بیای خونه من. راستش دیگه ازت نا امید شدیم. اما شاید این جمعه بیایی شاید.. کارم داشتی؟ علیرضا…